کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سلخ
/salx/
معنی
۱. روز آخر ماه قمری که در شام آن هلال در آسمان دیده شود؛ آخر ماه قمری.
۲. (اسم مصدر) کندن پوست گوسفند یا حیوان دیگر؛ پوست کندن.
۳. (ادبی) یکی از انواع سرقات ادبی که شاعر لفظ و معنی را از دیگری گرفته و با برهم زدن ترکیب عبارت و الفاظ آن را به گونۀ دیگر بیان کند.
۴. (اسم مصدر) (ادبی) در عروض، حذف دو هجای پایانی فاعلاتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پوست کندن
۲. پوستکنی
۳. محو، نابودی
۴. روز آخرماه ≠ غره
دیکشنری
pond, pool
-
جستوجوی دقیق
-
سلخ
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوست کندن ۲. پوستکنی ۳. محو، نابودی ۴. روز آخرماه ≠ غره
-
سلخ
لغتنامه دهخدا
سلخ . [ س َ ] (ع مص ) پوست برکندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست کندن . (غیاث ). پوست بازکردن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 59) (دهار) (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || در آخر ماه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گذشت و آخر شدن ماه . (منت...
-
سلخ
لغتنامه دهخدا
سلخ . [ س َ ل َ ] (ع اِ) رشته ای که بر دوک باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || [ س َ ] (ع اِمص ) در اصطلاح شعر این نوع سرقة چنان باشد که معنی و لفظ فراگیرد و ترکیب الفاظ آن بگرداند و بر وجهی دیگر ادا کند چنانکه رودکی گفته است :هر که نامخت از گذشت...
-
سلخ
لغتنامه دهخدا
سلخ . [ س ِ ] (ع اِ) پوست مار که می اندازد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوست مار. (مهذب الاسماء). || در اصطلاح پزشکی هرگاه چیزی گشایندچون داروی سخت تیز یا چیزی برنده چون آهن و نی و غیر آن بطبقه ٔ قرنیه رسد و جراحتی کند سبک چنانچه پوست بیرون بخراشد...
-
سلخ
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) روز آخر ماه .
-
سلخ
فرهنگ فارسی معین
(سَ لْ) [ ع . ] (مص م .) پوست کندن .
-
سلخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] salx ۱. روز آخر ماه قمری که در شام آن هلال در آسمان دیده شود؛ آخر ماه قمری.۲. (اسم مصدر) کندن پوست گوسفند یا حیوان دیگر؛ پوست کندن.۳. (ادبی) یکی از انواع سرقات ادبی که شاعر لفظ و معنی را از دیگری گرفته و با برهم زدن ترکیب عبارت ...
-
سلخ
واژهنامه آزاد
(سَلخ) روز اخر ماه قمری که در شامگاه ان هلال ماه در اسمان دیده شود
-
سلخ
واژهنامه آزاد
با عرض سلام واژه مورد نظر در دیوان سهراب سپهری به کار رفته و بسیاری از ادبا آن را اشتباه معنا کردند چون این واژه از اختصاصات زبان محلی می باشد معنای واژه مورد نظر چنین است که هرگاه آب بر لبه ی حوض دشت و صحرا برسد یعنی حوض به طور کامل از آب پر شود میگ...
-
سلخ
واژهنامه آزاد
(سِلخ) چشمه،استخر
-
سلخ
واژهنامه آزاد
در فین کاشان، از واژه سِلخ به مفهوم "استخر" یا محل ذخیره آب استفاده می شود
-
واژههای مشابه
-
سلخ خانه
لغتنامه دهخدا
سلخ خانه . [ س َ ن َ / ن ِ ](اِ مرکب ) سلاخ خانه و قصابخانه . (ناظم الاطباء). مذبح و مقتل ستوران و گوسفندان و مانند آن . (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
صلخ
لغتنامه دهخدا
صلخ . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم شهرستان بندرعباس 84هزارگزی باختر قشم سر راه مالرو باسعیدو به قشم . جلگه ای وگرمسیر. دارای 550 تن سکنه . آب آن از چاه و باران . محصول آنجا غلات . شغل اهالی صید ماهی است . پاسگاه گارد مسلح گمرک دارد. (از فرهنگ جغ...