کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقی رغلا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقی رغلا
لغتنامه دهخدا
سقی رغلا. [ س َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) لغتی باشد سریانی و بعضی گویند یونانی است و معنی آن به عربی کثیرالارجل باشد یعنی بسیار پا و آن دوایی است که آن را بسفایج خوانند و سکی رغلا هم بنظر رسیده . (برهان ) (آنندراج ). اسم سریانی بسفایج است . (تحفه ٔ حکیم...
-
واژههای مشابه
-
دده سقی
لغتنامه دهخدا
دده سقی . [ دَ دِ س َق ْ قی ] (اِخ ) دهی از دهستان نازلو بخش حومه شهرستان ارومیه واقع در چهارهزارگزی شمال خاوری ارومیه و 2500گزی خاور راه ارابه رو آده به ارومیه . جلگه معتدل دارای 59 تن سکنه است آب آن از قنات و شهرچای و محصول آنجا غلات وتوتون و حبوبا...
-
جستوجو در متن
-
سکی رغلا
لغتنامه دهخدا
سکی رغلا. [ س َ رَ ] (معرب ، اِ مرکب ) سقی رغلا از سریانی «ساجی » از ریشه «سگا» (بسیار، زیاده ، بزرگ ) + «رگلا» (= رجل عربی ، پا) رجوع کنید به فرهنگ سریانی انگلیسی تألیف پین اسمیت و دلیل الراغبین فی لغة الاَّرامیین تألیف القس یعقوب اوجین منا الکلدا...
-
ثاقب الحجر
لغتنامه دهخدا
ثاقب الحجر.[ ق ِ بُل ْ ح َ ج َ ] (ع اِ مرکب ) بسپایه . کثیرالارجل . بسفایج . (مفردات ابن البیطار) (تذکره ٔ اولی الالباب ). اضراس الکلب . تشمیر. سقی رغلا. چشمک . مشوطالغراب . و نیز رجوع به کثیرالارجل شود.
-
بسپایه
لغتنامه دهخدا
بسپایه . [ ب َ ی َ] (اِ) بسپایج . دارویی باشد و آن بیخ گیاهی است گره دار شبیه به هزارپا و معرب آن بسفایج است و بتعریب اشتهار دارد و بتازی اضراس الکلب و ثاقب الحجر خوانند. مسهل سوداست . (برهان ) (منتهی الارب ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (سروری ). گی...
-
بسفایج
لغتنامه دهخدا
بسفایج . [ ب َ ی َ / ی ِ ] (ع اِ) لفظی است معرب پس پایک و آن دارویی است که به عربی اضراس الکلب و کثیرالارجل خوانند گویند اگر قدری از آن در شیر اندازند شیر را ببندد و شیر بسته را حل کند. (برهان ) (از آنندراج ). مأخوذ از بسپایه فارسی و به معنی آن . (ن...