کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سقیم
/saqim/
معنی
۱. [مقابلِ صحیح] نادرست.
۲. مریض؛ بیمار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خطا، دروغ، سهو، غلط، نادرست ≠ صحیح، درست
۲. اشتباهآمیز
۳. معیوب، ناسالم ≠ سالم، بیعیب
۴. بیمار، مریض، ناخوش ≠ سرحال، قبراق
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطا، دروغ، سهو، غلط، نادرست ≠ صحیح، درست ۲. اشتباهآمیز ۳. معیوب، ناسالم ≠ سالم، بیعیب ۴. بیمار، مریض، ناخوش ≠ سرحال، قبراق
-
سقیم
لغتنامه دهخدا
سقیم . [ س َ ] (ع ص ) بیمار. (غیاث )(مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) : زین نکته های بکرند آبستنان حسرت مشتی سقیم خاطر جوقی سقیم ابتر. خاقانی .در ره عمر شتابان روز و شب ای برادر گر درستی یا سقیم . مولوی .چون مزاج آدمی گلخوار شدزرد و بدرنگ و سق...
-
سقیم
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (ص .) 1 - بیمار. 2 - نادرست . ج . سقام .
-
سقیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سِقام و سُقَماء] [قدیمی] saqim ۱. [مقابلِ صحیح] نادرست.۲. مریض؛ بیمار.
-
واژههای مشابه
-
سقيم
دیکشنری عربی به فارسی
ناسالم , ناخوش , ويژه ناخوشي , مريض , وحشت اور
-
سَقِيمٌ
فرهنگ واژگان قرآن
بيمار
-
سقیم کردن
لغتنامه دهخدا
سقیم کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناقص کردن . معیوب نمودن : شیر دندان نمود و پنجه گشادخویشتن گاو فتنه کرد سقیم .ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388).
-
سقیم گشتن
لغتنامه دهخدا
سقیم گشتن . [ س َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بیمار شدن : دشمنت خسته و بشکسته و پا بسته به بندگشته دل خسته وز آن خسته دلی گشته سقیم .؟ (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295).
-
حدیث سقیم
لغتنامه دهخدا
حدیث سقیم . [ ح َ ث ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل حدیث صحیح . رجوع به حدیث صحیح شود.
-
جستوجو در متن
-
سقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سقیم] [قدیمی] seqām = سقیم
-
ویژه ناخوشی
دیکشنری فارسی به عربی
سقيم
-
مریض
دیکشنری فارسی به عربی
سقيم , مريض
-
وحشت اور
دیکشنری فارسی به عربی
رهيب , سقيم , شنيع , فظيع