کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقیف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقیف
لغتنامه دهخدا
سقیف . [ س َ ] (ع اِ) آسمان خانه . (منتهی الارب ). سقف . ج ، سُقُف . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ثقیف
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] (ص .) 1 - زیرک ، چالاک . 2 - ماهر، حاذق . 3 - نام یکی از قبایل عرب ساکن بین طائف و مکه .
-
ثقیف
لغتنامه دهخدا
ثقیف . [ ث َ ] (اِخ ) فقید ثقیف ، گم شده ٔ ثقیف . در اول اسلام به طائف دو برادر بودند یکی از آن دو زنی از بنی کنة کرد و سپس به سفری شد و زن خویش به برادر سپرد قضا را روزی چشم اوبه زن برادر افتاد و عاشق وی گشت و عشق خویش پنهان میداشت تا از اثر عشق بیم...
-
ثقیف
لغتنامه دهخدا
ثقیف . [ ث َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است که بزعم خود از عرب باشند لکن در حقیقت از بقایای قوم ثمودند که اقدم از عرب است . (سمعانی ). || پدر قبیله ای از هوازِن نام اوقسی ّ بن مُنَبَّه بن بکربن هوازن است یکی از قبایل عرب که در جوار شهر طائف میزیستند. این ...
-
ثقیف
لغتنامه دهخدا
ثقیف . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) مرد استاد. || مرد زیرک چالاک .
-
ثقیف
لغتنامه دهخدا
ثقیف . [ ث ِ ق ق ] (ع ص ) سخت ترش و تیز. دژن : خل ّ ثقیف ؛ سرکه ٔ سخت ترش . سرکه ٔ چون الماس .