کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقوطتابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تأبی
لغتنامه دهخدا
تأبی . [ ت َ ءَب ْ بی ] (ع مص ) (از «اب ی ») گردنکشی کردن . (آنندراج ). تأبی بر کسی ؛ گردن کشی کردن از وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'abbi سرکشی کردن؛ گردنکشی کردن.
-
تابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'abbi کسی را به پدری گرفتن.
-
سقوط کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. افتادن ۲. برافتادن، برنار شدن ۳. کاهش یافتن ۴. منحرف شدن، در منجلاب فساد افتادن
-
drop test 1
آزمایش سقوط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] 1. آزمایش ارابۀ فرود با فروانداختن آن از ارتفاع معین تحت بارهای مختلف و درحالیکه چرخهای آن در حال چرخش است 2. آزمایش سازۀ پیکر هواگَرد با فروانداختن آن بر زمین سخت از ارتفاع معین
-
free fall
سقوط آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] حرکت آرمانی جسم براثر نیروی گرانشی
-
falling number
عدد سقوط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شاخصی برای تعیین فعالیت آلفاآمیلازی آرد غلات متـ . عدد آمیلازی
-
مسیر سقوط
دیکشنری فارسی به عربی
تزلج
-
سقوط سنگین
دیکشنری فارسی به عربی
هبوط
-
سقوط کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رکود
-
کج تابی
لغتنامه دهخدا
کج تابی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) بدرفتاری . پیچیدگی . سوء سلوک . (یادداشت مؤلف ).- کج تابی کردن با کسی ؛ بدرفتاری کردن با وی . سوء سلوک داشتن با او.
-
گلخن تابی
لغتنامه دهخدا
گلخن تابی . [ گ ُ خ َ ] (حامص مرکب ) عمل گلخن تاب : شما همه خلیفه زادگانهائید از گلخن تابی ننگ دارید. (کتاب المعارف ).
-
گوش تابی
لغتنامه دهخدا
گوش تابی . (حامص مرکب ) عمل گوش تاب . گوش پیچی . گوش کسی را برای مجازات یا تأدیب پیچاندن . (فرهنگ نظام ). گوشمالی و سیاست . (ناظم الاطباء). بر قیاس گوش تاب و با لفظ دادن و خوردن و کشیدن مستعمل . (آنندراج ) : سررشته گشته پنبه ٔ غفلت به کار من از بس ک...
-
catenary arch2, parabolic arch2, catenarian arch2
قوس تابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[معماری و شهرسازی] قوسی به شکل تاب یا زنجیر آویخته که ازنظر هندسی مطابق سهمی است
-
weatherly qualities
موجتابی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] رفتار آرام شناور در آب و برخورداری از ارتفاع آزاد مناسب بهطوریکه موج و باد تأثیر چندانی بر آن نگذارند