کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقایة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقایة
لغتنامه دهخدا
سقایة. [ س َق ْ قا ی َ ] (ع ص ) سَقّاءة. زن آب دهنده . (آنندراج ). مؤنث سقاء. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مثل است : اِسْق ِ رَقاش ِ فانها سقایة، درباره ٔ احسان کننده گویند که شایسته ٔ احسان کردن است . (منتهی الارب ).
-
سقایة
لغتنامه دهخدا
سقایة. [ س ِ ی َ ] (ع اِ) پیمانه ٔ آب و ظرفی که در آن آب خورند. (از غیاث ). ظرفی که بدان آب خورند. (از آنندراج ). مشربه که به وی آب خورند. (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پیمانه . (از آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). آوندی...
-
واژههای مشابه
-
سقایه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبشخور ۲. طهارتخانه
-
سِقَايَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
آب دادن - ظرفي که با آن آب ميآشامند
-
واژههای همآوا
-
سقایت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبفروشی، آبکشی، آبدهی، سقایه، سقایی، ۲. شرابداری
-
سقایت
لغتنامه دهخدا
سقایت . [ س ِ ی َ ] (ع مص ) آب دادن . (غیاث ). سقایة. رجوع به سقایة شود.
-
سقایت
فرهنگ فارسی معین
(س یا سَ یَ) [ ع . سقایة ] 1 - (اِ.) جای آب دادن یا آب خوردن . 2 - ظرف آب یا شراب . 3 - (مص م .) آب یا شراب به دیگران دادن .
-
سقایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سقایة] [قدیمی] se(a)qāyat ۱. جای آب دادن یا آب خوردن.۲. ظرفی که با آن آب بدهند؛ ظرف یا پیمانۀ آب یا شراب.۳. پیشۀ کسی که به دیگران آب بدهد.
-
جستوجو در متن
-
سقایت
لغتنامه دهخدا
سقایت . [ س ِ ی َ ] (ع مص ) آب دادن . (غیاث ). سقایة. رجوع به سقایة شود.
-
سقایت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبفروشی، آبکشی، آبدهی، سقایه، سقایی، ۲. شرابداری
-
سقایت
فرهنگ فارسی معین
(س یا سَ یَ) [ ع . سقایة ] 1 - (اِ.) جای آب دادن یا آب خوردن . 2 - ظرف آب یا شراب . 3 - (مص م .) آب یا شراب به دیگران دادن .
-
مشربة
لغتنامه دهخدا
مشربة. [ م ِ رَ ب َ ] (ع اِ) ساغر. (زمخشری ). جای آب . (از مهذب الاسماء). کوزه ٔ آب و آنچه بدان آب خورند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). که بوی آب خورند. سقایه . (ترجمان القرآن ).ظرفی که از آن آب خورند. (غیاث ). ظرف که بدان آب آشامند. (یاد...