کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سقا
/saqqā/
معنی
۱. آبدهنده.
۲. [منسوخ] کسی که آب نوشیدنی میفروخت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آبفروش، آبکش، آبرسان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقا
واژگان مترادف و متضاد
آبفروش، آبکش، آبرسان
-
سقا
لغتنامه دهخدا
سقا. [ س َق ْ قا ] (ع ص ) سقاء. رجوع بدان کلمه شود.- مرغ سقا ؛ سریچه . (فرهنگ اسدی ) : و مرغانی که سقا خوانند پیوسته بر آن درختها نشینند. (تاریخ طبرستان ). || آبکش . آنکه شغل او آب دادن یا آب فروختن به تشنگان است . آب فروش : سقائی است این لنبک آبکش ب...
-
سقا
فرهنگ فارسی معین
(سَ قّ) [ ع . سقاء ] (ص .) فروشندة آب .
-
سقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سقّاء] saqqā ۱. آبدهنده.۲. [منسوخ] کسی که آب نوشیدنی میفروخت.
-
سقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسقیَة و اَسقیات و اَساقی] seqā ظرفی چرمی برای آب یا شیر یا چیز دیگر؛ مشک؛ مشک آب؛ مشک شیر.
-
واژههای مشابه
-
علی سقا
لغتنامه دهخدا
علی سقا. [ ع َ ی ِ س َق ْ قا ] (اِخ ) ابن شعیب سقا. وی از مشایخ تصوف و اهل حیره ٔ نیشابور بود و با ابوحفص صحبت داشت . گویند که او پنجاه وپنج بار حج کرده است . (از نفحات الانس جامی چ توحیدی پور ص 108).
-
مرغ سقا
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ سَ قُ) [ فا - ع . ] (اِمر.) مرغی است با پرهای سفید و منقار دراز که در آب شنا می کند و در زیر گردنش کیسه ای است که می تواند 10 لیتر آب را در خود جا دهد و گاهی هم ماهی های شکار شده را در آن ذخیره می کند.
-
مرغ سقا
لغتنامه دهخدا
مرغ سقا. [ م ُ غ ِ س َق ْقا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حوصل . حواصل . سقای مرغان . پلیکان . رجوع به پلیکان و سقا در ردیف خود شود.
-
بچه سقا
لغتنامه دهخدا
بچه سقا. [ ب َچ ْ چ َ / چ ِ س َق ْ قا ] (اِخ ) لقب پادشاه غاصب افغانستان که امان اﷲخان پادشاه قانونی آن مملکت را مغلوب و منهزم نمود و او مجبور شد که با زن و اتباع خود به اروپا مهاجرت نماید. بچه سقا پس از غلبه ، بر تخت سلطنت جلوس نمود و خود را به امیر...
-
پور سقا
لغتنامه دهخدا
پور سقا. [ رِ س َق ْ قا ] (اِخ ) در لغت نامه های فارسی می نویسند که پورسقا همان شیخ صنعان است که عاشق دختری ترسا شد و دین او اختیار کرد و سپس توبه کرد.و گویند هفتصد مرید داشت . خاقانی گوید : بدل سازم به زنار و به برنس ردا و طیلسان چون پور سقا. خاقانی...
-
حاجی سقا
لغتنامه دهخدا
حاجی سقا. [ س َق ْ قا ] (اِخ ) وی بزمان سلطان مسعود، در خدمت دربار میزیست و بیهقی ، در شرح دستگیری اریارق گوید: «وی [ اریارق ] بدهلیز بنشست ، و من که بوالفضلم در وی می نگریستم ، حاجی سقا را بخواند و وی بیامد و کوزه ٔ آب پیش وی داشت ، دست فرو میکرد و ...
-
مرغ سقا
دیکشنری فارسی به عربی
بجع
-
Pelican Nebula
سحابی مرغ سقا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی پخشیدهای در صورت فلکی دجاجه که در تصاویر نجومی به شکل مرغ سقا دیده میشود