کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفید اسفند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Lamium, deadnettle
گزنۀ سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گیاهان دارویی] سردهای از نعنائیان شامل گیاهانی یکساله یا چندساله با برگهایی تخممرغی یا کلیهای با حاشیۀ دندانهدار و چرخههای گل متراکم یا کموبیش دور از هم و گلهای ارغوانی یا بنفش یا صورتی یا کرم یا سفید یا زرد و لبۀ زبرین خمیدۀ کامل یا دوشاخه...
-
white light
نور سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ترکیبی از تابشهای تکفام با نسبتهایی که سبب میشود مجموعۀ تابش بیرنگ به نظر برسد
-
سفید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گچ اندود کردن، سفیدکاری کردن ۲. بهرنگ سفیددرآوردن ۳. زدودن (چرک، زنگ، سیاهی) پاک کردن، سفیدگری کردن
-
white dwarf, degenerate dwarf
کوتولۀ سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارهای با جِرم کمتر از حدود هشت برابر جِرم خورشید در آخرین مرحلۀ تحول خود، که در آن فشار الکترونهای واگِن (degenerated electrons) با نیروی گرانش به تعادل رسیده است
-
white hat
کلاهسفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رخنهگری که برای پیشگیری از عملیات غیرقانونی، مانند ورود غیرمُجاز به شبکههای رایانهای، به کار گرفته میشود
-
white mould/ white mold
کپک سفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بیماری قارچی ناشی از اسکلروتینیا اسکلروتیوروم (Sclerotinia sclerotiorum) که نشانۀ ویژۀ آن تشکیل پوشش سفید جُلینهای بر روی قسمتهای هوایی گیاه است
-
chalk
گِلسفید
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگآهکی نرم، خالص، ریزدانه، سفید تا خاکستری با منشأ دریایی
-
گل سفید
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol sefid) نوعی از گل سرخ که سفید و خوشبوی میباشد که به هندی گل سبوتی میگویند ، گل مشکین، ورد چینی .
-
نفت سفید
لغتنامه دهخدا
نفت سفید. [ ن َ ت ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مایعی شفاف و سبک که به آسانی محترق می گردد و آن را از تقطیرنفت سیاه به دست می آورند. (ناظم الاطباء). || صمغ صنوبر که در چراغ سوزند. (یادداشت مؤلف ).
-
نفت سفید
لغتنامه دهخدا
نفت سفید. [ ن َ س ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان نفت سفید بخش هفتگل شهرستان اهواز است . در مغرب هفتگل در ناحیه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 1500 تن سکنه دارد. آبش از لوله کشی شرکت نفت تأمین می شود. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و کارگری شرکت نفت اس...
-
نفت سفید
لغتنامه دهخدا
نفت سفید. [ ن َ س ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش هفتگل شهرستان اهواز است ، از شمال محدود است به دهستان مکاوند، از مشرق به دهستان حومه ، از جنوب و مغرب به بخش رامهرمز. این دهستان از 8 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3000 نفر است . قراء...
-
سفید شدن
لغتنامه دهخدا
سفید شدن . [ س َ / س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برنگ سفید درآمدن . || ظاهر شدن و آشکار گشتن . (برهان ) (آنندراج ).- سفید شدن امید ؛ برآمدن آن . (از آنندراج ).
-
سفید کردن
لغتنامه دهخدا
سفید کردن . [ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بگچ اندودن اطاق را. || بقلعی اندودن دیگ را. || برنگ سفید درآوردن : بموسی کهن عمر کوته امیدسرش کرد چون دست موسی سفید. سعدی .ای سیم تن سیاه گیسواز فکر سرم سفید کردی .سعدی .
-
سفید گردیدن
لغتنامه دهخدا
سفید گردیدن . [ س َ / س ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) برنگ سفید درآمدن . || نمودار و نمایان و آشکار شدن . || معزز گردیدن . (آنندراج ) (غیاث ).
-
صندل سفید
لغتنامه دهخدا
صندل سفید. [ ص َ دَ ل ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صندل ابیض شود.