کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیدکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفیدکاری
/sefidkāri/
معنی
۱. شغل و عمل سفیدکار.
۲. گچ مالیدن به دیوار؛ گچکاری.
۳. [قدیمی، مجاز] بیحیایی؛ بیشرمی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
گچکاری، نازککاری ≠ سفتکاری
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفیدکاری
واژگان مترادف و متضاد
گچکاری، نازککاری ≠ سفتکاری
-
سفیدکاری
لغتنامه دهخدا
سفیدکاری . [ س َ /س ِ ] (حامص مرکب ) گچ کاری . دیوار یا سقف خانه را با گچ برنگ سفید درآوردن . سپیدی . رنگ سپید : آموزد سرو را سواری شوید ز سمن سفیدکاری .نظامی .
-
سفیدکاری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) گچکاری .
-
سفیدکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sefidkāri ۱. شغل و عمل سفیدکار.۲. گچ مالیدن به دیوار؛ گچکاری.۳. [قدیمی، مجاز] بیحیایی؛ بیشرمی.
-
جستوجو در متن
-
گچ آمده
لهجه و گویش تهرانی
گچ سفیدکاری
-
گج کاری
لغتنامه دهخدا
گج کاری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) کار گچ کردن . سفیدکاری . عمل سفید کردن . شید. رجوع به گچ کاری شود.
-
سفید کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گچ اندود کردن، سفیدکاری کردن ۲. بهرنگ سفیددرآوردن ۳. زدودن (چرک، زنگ، سیاهی) پاک کردن، سفیدگری کردن
-
نشادر
فرهنگ فارسی معین
(نِ یا نُ دُ) (اِ.) ترکیبی از جوهرنمک و آمونیاک ، جامد و بلوری که از آن در صنعت برای سفیدکاری ، لحیم کاری و... استفاده می شود.
-
ساده مال
لغتنامه دهخدا
ساده مال . [ دَ / دِ ] (نف مرکب ) در اصطلاح بنایان کارگری که سفیدکاری ساده و بی گل و گچ بری کند.
-
نازک کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) nāzokkār ۱. صنعتگری که کارهای ظریف انجام میدهد.۲. آنکه اشیای ظریف میسازد.۳. استاد بنّا که روکار ساختمان و کارهای سفیدکاری و گچبری را انجام میدهد.
-
نازک کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص شغل .) 1 - بنایی که به دیوار گچ مالد و سفیدکاری و گچ بری کند. مق سفت کار، کلفت کار. 2 - صنعتگری که اشیاء ظریف سازد از قبیل تخته نرد، النگو، کیف زنانه .
-
روکاری
لغتنامه دهخدا
روکاری . (حامص مرکب ) مقابل زیرکاری . مقابل توکاری در کشیدن سیم برق در دیوار. در اصطلاح بنایی و راهسازی ، اعمال رویین بنایی یا راهی ، مانند کاهگل و سفیدکاری و رنگ کردن در بنا، و سیمان و اسفالت کاری در راه و جاده سازی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
نازک کار
لغتنامه دهخدا
نازک کار. [ زُ ] (ص مرکب ) در تداول بنایان ، آنکه گچ بدیوار مالد یا گل گچین و امثال آن سازد. بنائی که سفیدکاری و گچ بری کند. بنائی که تنها به گچ کاری پردازد. (یادداشت مؤلف ). مقابل سفت کار و کلفت کار.
-
گچل
واژهنامه آزاد
گِچِل= تکه سنگ کوچکی که برای آگاه ساختن کسی که در خفا نشسته به او اندازند. احتمالاً گچ-گل بوده است. در سال های نه چندان دور زیرسازی دیوارها برای سفیدکاری با گل انجام می شد، در ساختمان های کهنه و قدیمی گاهی پوسته ای از گچ و گل زیرین آن جدا می شد، به آ...