کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفیده
/sefide/
معنی
١. (زیستشناسی) مادۀ لزج و بیرنگ که میان تخممرغ در اطراف زرده جا دارد و با پخته شدن تخممرغ سفت و سفیدرنگ میشود.
۲. = سپیده
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سپیده ≠ زرده
دیکشنری
white
-
جستوجوی دقیق
-
سفیده
واژگان مترادف و متضاد
سپیده ≠ زرده
-
سفیده
لغتنامه دهخدا
سفیده . [ س ِ دَ / دِ ] (اِ) اسفیداج . آن خاکستر سرب و نیز ارزیز باشد که در طب بکار است . (از بحر الجواهر). || سپیده ٔ تخم . مقابل زرده ٔ تخم مرغ . || روشنایی صبح . فجر. سپیده ٔ صبح : سفیده چو پیدا شد از چرخ پیرچو سیماب شد روی دریای قیر.فردوسی .
-
albumen
سفیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. مواد مغذی اطراف جنین در تخم جانوران 2. مواد ذخیرهشده در دانۀ گیاهان
-
سفیده
فرهنگ فارسی معین
(س یا سَ دِ یا دَ) (اِ.) مادة پروتئیدی لزج آب مانند حول زردة تخم که بر اثر حرارت منع قد و سفید رنگ می شود، اسپیده .
-
سفیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sefide ١. (زیستشناسی) مادۀ لزج و بیرنگ که میان تخممرغ در اطراف زرده جا دارد و با پخته شدن تخممرغ سفت و سفیدرنگ میشود.۲. = سپیده
-
واژههای مشابه
-
سفیده خوان
لغتنامه دهخدا
سفیده خوان . [ س َ دَ خوا / خا ] (اِخ ) دهی جزء دهستان سهندآباد بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 1307 تن سکنه و آب آن از چشمه و رود لیقوان است . محصول آن غلات و اشجار غیرمثمره است . این ده را اسپره خون نیز گویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
سفیده دم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹سپیدهدم› sefidedam هنگام دمیدن سپیده؛ هنگام سحر؛ سحرگاه؛ صبح زود.
-
سفیده دمان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹سپیدهدمان› [قدیمی] sefidedamān وقت سپیده صبح؛ به هنگام سفیدۀ صبح؛ سحرگاهان.
-
سفیده ء تخم مرغ
دیکشنری فارسی به عربی
زلال
-
جستوجو در متن
-
آلبومن
فرهنگ واژههای سره
سپیده، سفیده تخم مرغ، سفیده ی مرغانه
-
glairs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیلاس، سفیده تخم مرغ، سفیده، لعاب، مالیدن به
-
glair
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلابی، سفیده تخم مرغ، سفیده، لعاب، مالیدن به
-
ceps
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفیده