کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفیدار
/sefidār/
معنی
= سپیدار
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سپیدار، سفیددار
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفیدار
واژگان مترادف و متضاد
سپیدار، سفیددار
-
سفیدار
لغتنامه دهخدا
سفیدار. [ س ِ ] (اِ مرکب ) سفیددار. سپیدار. درختی است از تیره ٔ «سالیکاسی » و از جنس «پوپولوس » سه گونه ٔ آن در ایران موجود است .1- سفیدار: آن را در مازندران و گرگان ، سفیدار و اسپیدار در نور، اسپیدار در دیلمان ،و لاهیجان سفیدپلت ، در اطراف تهران کبو...
-
سفیدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sefidār = سپیدار
-
سفیدار
لهجه و گویش تهرانی
کبوده، اسپیدار،
-
واژههای مشابه
-
کوه سفیدار(سپیدار)
واژهنامه آزاد
سفیداریاسپیدار دومین کوه بلند استان فارس و دوازدهمین کوه بلند ایران است که از شهرستان کوار تا ابتدای شهر خفر جهرم کشیده شده است. ۳۲۰۰مترارتفاع دارد وتقریبا نیمی ازسال پوشیده از برف است. ازقله های بلند این رشته کوه پرس پیت نام دارد که در فرمشکان کوار ...
-
جستوجو در متن
-
اسفیدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'esfidār = سفیدار
-
سفیدپلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sefidpalat = سفیدار
-
اسپیار
لغتنامه دهخدا
اسپیار. [ اِ ] (اِ) نامی است که در نور و مازندران به سپیدار دهند. سفیدار. رجوع به سفیدار شود.
-
سپیدار
واژگان مترادف و متضاد
سفیدار، تبریزی
-
اسپیدار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) ( اِ.) درخت سفیدار.
-
کله میر
لغتنامه دهخدا
کله میر. [ ک َ ل َ ] (اِ) این نام را در آذربایجان به سفیدار دهند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به سفیدار شود.
-
تارانقی
لغتنامه دهخدا
تارانقی . (اِ) در رامیان سفیدار را نامند. رجوع به سفیدار و جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 188 شود.
-
پلخدار
لغتنامه دهخدا
پلخدار. [ پ َ ل َ ] (اِ مرکب ) سفیدار. رجوع به سفیدارشود. و این نامی است که در طوالش به سفیدار دهند.