کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفينة الحمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفينة الحمل
معنی
بوس , بوسه , ماچ , ملچ ملچ
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفينة الحمل
دیکشنری عربی به فارسی
بوس , بوسه , ماچ , ملچ ملچ
-
واژههای مشابه
-
سفینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. جهاز، غراب، کشتی ۲. دفتر شعر، تذکره، جنگ، دفتر، دیوان، کتاب ۳. فضاپیما
-
سفینه
لغتنامه دهخدا
سفینه . [ س َ ن َ ] (ع اِ) کشتی بدان جهت که روی آب را میخراشد. (منتهی الارب ). کشتی . ج ، سفائن ، سفون ، سَفین ، سُفُن . (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). کشتی دریا. (غیاث ) (دهار) : اسب من در شب دوان همچون سفینه در خلیج من بر او ثابت چن...
-
سفینه
فرهنگ فارسی معین
(سَ نَ یا نِ) [ ع . سفینة ] (اِ.) 1 - کشتی . 2 - جُنگ ، مجموعه ای شامل اشعار.
-
سفینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سفینَة] [قدیمی] safine ۱. [جمع: سُفُن و سُفائِن] کشتی.۲. کتابی که در آن مطالب مختلف خصوصاً اشعار جمع شده باشد؛ جُنگ.۳. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی دارای ۴۵ کوکب که به شکل کشتی تصویر کردهاند و سهیل هم جزء آن است.〈 سفینهٴ فضایی: ف...
-
سَفِينَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
يک کشتي
-
سفینه
دیکشنری فارسی به عربی
سفينة
-
سفینه کردن
لغتنامه دهخدا
سفینه کردن . [ س َ ن َ / ن ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) ظاهر و نمودار کردن . (آنندراج ) (غیاث ).
-
سفينة حربية
دیکشنری عربی به فارسی
نبرد ناو , ناو , کشتي جنگي , ناو جنگي
-
سفينة شراعية
دیکشنری عربی به فارسی
پوست درخت , بارکاس , کرجي , نوعي کشتي دو دگلي سبک و سريع السير , کشتي بادباني بازرگاني يا جنگي اسپانيولي قرن پانزدهم
-
سفينة القائد
دیکشنری عربی به فارسی
کشتي حامل پرچم اميرالبحري , کشتي دريادار
-
سفینه فضایی
واژهنامه آزاد
کیهان پیما، دستگاهی که کیهان را می پیماید، دستگاهی که آدمی را به بیرون از جو زمین ببرد، کشتی کیهانی، ناو کیهان نورد.
-
سفینه ء هوایی
دیکشنری فارسی به عربی
منطاد