کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفلگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفلگی
معنی
(س لَ یا لِ) [ ع - فا. ] (حامص .) پستی ، حقارت .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
پستی، حقارت، لئامت، فرومایگی، ناکسی، دونهمتی
دیکشنری
baseness, cowardice, evil, rascality
-
جستوجوی دقیق
-
سفلگی
واژگان مترادف و متضاد
پستی، حقارت، لئامت، فرومایگی، ناکسی، دونهمتی
-
سفلگی
لغتنامه دهخدا
سفلگی . [ س ِ ل َ / ل ِ ] (حامص ) خسیسی . مقابل رادی : وگر سفلگی برگزینی و رنج گزینی برین خاک آکنده گنج . فردوسی .چون علم و جهل ودلیری و بددلی و رادی و سفلگی و حلیمی و تندی ... (کشف المحجوب ).هر کرا نعمت و مال آمد و جاه سفلگی رابعهم کلبهم است .خاقانی...
-
سفلگی
فرهنگ فارسی معین
(س لَ یا لِ) [ ع - فا. ] (حامص .) پستی ، حقارت .
-
جستوجو در متن
-
دونی
واژگان مترادف و متضاد
پستی، خواری، دنائت، سفلگی
-
فرومایگی
واژگان مترادف و متضاد
بخل، پستی، حقارت، خست، دونهمتی، رذالت، سفلگی
-
ناجوانمردی
واژگان مترادف و متضاد
بیحمیتی، بیمروتی، دونهمتی، سفلگی، نادرستی، نامردی ≠ جوانمردی
-
ignobility
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ناکامی، فرومایگی، پستی، خاتوله، خبی، سفلگی
-
meanness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اشتیاق، خست، پستی، خسیسی، خبی، خاتوله، خشک دستی، سفلگی
-
meannesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مزخرفات، خست، پستی، خسیسی، خبی، خاتوله، خشک دستی، سفلگی
-
بی سر و پایی
لغتنامه دهخدا
بی سر و پایی . [ س َ رُ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی سر و پا. || ناتوانی . عجز و درماندگی . (یادداشت مؤلف ). || فقر. || کنایه از فرومایگی ، پستی و دنائت . سفلگی و پستی . (یادداشت مؤلف ) : .... که سخن نگویند الا بسفاهت و نظر نکنند الا بکراهت . فقر...
-
ناکسی
لغتنامه دهخدا
ناکسی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) بیقدری . خواری . حقارت . ذلت . پستی . (از ناظم الاطباء). کسی نبودن . بی ارزشی . عدم قابلیت . بی ارجی . هیچکسی : تا ز ریاضت به مقامی رسی کت به کسی درکشد این ناکسی . نظامی .هر کس که به بارگاه سامی نرسداز ناکسی و تباه نامی ن...
-
ناجوانمردی
لغتنامه دهخدا
ناجوانمردی . [ ج َ م َ ] (حامص مرکب ) عمل ناجوانمرد. حالت و چگونگی ناجوانمرد. نامردی . دون همتی . سفلگی . فرومایگی . پستی . بی حمیتی : اگر منوچهر این ناجوانمردی نکند امیرمحمود هشیار و بیدار و گربز و بسیاردان است . (تاریخ بیهقی ).بیوفائی ز ناجوانمردی ...
-
رسم الخط
لغتنامه دهخدا
رسم الخط. [ رَ مُل ْ خ َطط ] (ع اِ مرکب ) طرز نگارش حروف هر یک از خطوط متداول در جهان . املا و طریقه ٔ نوشتن . (ناظم الاطباء). طریقه ٔ نوشتن حروف خط یک زبان . (فرهنگ نظام ). از وقتی که زبان عربی با سپاهیان عرب به ایران نفوذ کرد خط عربی نیز با آن همرا...
-
دون
لغتنامه دهخدا
دون . (ع ص ) پست . فرود. مقابل عالی . مردم پست و فرومایه . ج ، دونان . (ناظم الاطباء). هر شخص یا چیز اخس و ادنی از حیث ارزش و منزلت . شخص فرومایه و پست . ج ، دونان . (از یادداشت مؤلف ) : چرخ فلک هرگز پیدانکردچون تو یکی سفله و دون و ژکور. رودکی .سیه ...