کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفر برون ـ درون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
external-internal trip
سفر برون ـ درون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سفری که یکی از دو سر آن، یعنی مبدأ یا مقصد، در داخل محدودۀ مشخص باشد متـ . سفر یکسردرون
-
واژههای مشابه
-
سَفَرٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سفر
-
voyage report
گزارش سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] گزارشی که فرمانده یک شناور برای صاحب کشتی یا اجارهکنندۀ کشتی تنظیم میکند و شامل اطلاعات مختلف از قبیل ورود به بنادر و خروج از آنها و بارگیری و تخلیه و مصرف سوخت و وضعیت جوّی است
-
voyage expenses
مخارج سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینههایی که بهطور مستقیم به انجام سفر مربوط میشود، شامل دستمزد خدمه و سوختگیری و عملیات راهنمایی و یدککشی و عوارض بندری، ولی هزینههای عادی عملیاتی کشتی از قبیل تعمیر رادار و مخارج اقامت خدمه در مهمانخانه را در بر نمیگیرد
-
سفر کردن
واژگان مترادف و متضاد
مسافرت کردن، مسافرت رفتن، سفر رفتن، کوچیدن، مهاجرت کردن، هجرت کردن ≠ مقیم شدن
-
travel price
قیمت سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] کل مبلغی که مسافر باید برای تمام خدمات گردشگری قیدشده در قرارداد سفر بپردازد
-
journey time
مدت سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مدتزمان صرفشده در سفر بین دو حوزه، از لحظۀ خروج از توقفگاه تا توقف در مقصد
-
voyage management
مدیریت سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] روند مدیریت یک سفر دریایی
-
travel documentation
مدارک سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتبرگ و دیگر مدارکی که به مسافر امکان میدهد تا از خدمات گردشگری و اطلاعات مربوط به آنها بهرهمند شود
-
voyage costs
هزینۀ سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] هزینههای یک سفر مشخص شامل سوخت مصرفی، هزینههای بندری، عوارض آبراه، یدککشی، دستمزد خدمه، نگهداری، تعمیرات، بیمه، کالاهای مصرفی و روغنهای مصرفی
-
اسباب سفر
فرهنگ واژههای سره
توشه
-
سفر کردن
لغتنامه دهخدا
سفر کردن . [ س َ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) از مقر خود بمحل دیگر رفتن . مسافرت کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : نوروز ازاین وطن سفری کرد چون ملک آری سفر کنند ملوک بزرگوار. منوچهری .گفتم او را بگوی چون رستی زین سفر کردن به رنج و به بیم . ناصرخسرو.بش...
-
هم سفر
لغتنامه دهخدا
هم سفر. [ هََ س َ ف َ ] (ص مرکب )رفیق راه . کسی که با دیگری به سفر رود : هم سفرانش سپر انداختندبال شکستند و پپرداختند. نظامی .هم سفران جاهل و من نوسفرغربتم از بی کسیم تلخ تر. نظامی .ثابت این راه مقیمی بودهم سفر خضر کلیمی بود. نظامی .بود سوداگر توانای...
-
beginning of the journey
آغاز سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] تاریخ و ساعت ارائۀ اولین خدمت گردشگری به مسافر مطابق با قرارداد