کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفته بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفته بازی
/sa(o,e)ftebāzi/
معنی
خریدوفروش سفتههای بازرگانی و اوراق بهادار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
speculation
-
جستوجوی دقیق
-
سفته بازی
لغتنامه دهخدا
سفته بازی . [ س َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) خرید وفروش سندهای تجارتی و ورق های بهادار بقصد استفاده زیاد. بکار بردن وسایلی که دارندگان سندها را فریب دهد که ارزانتر از قیمت حقیقی بفروشند. (فرهنگستان ).
-
سفته بازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (اقتصاد) sa(o,e)ftebāzi خریدوفروش سفتههای بازرگانی و اوراق بهادار.
-
واژههای مشابه
-
گوهر سفته
لغتنامه دهخدا
گوهر سفته . [ گ َ / گُو هََ رِ س ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی )گوهر سوراخ شده . دُر سفته . رجوع به گوهر سفتن شود.
-
سفته کردن
واژگان مترادف و متضاد
سوراخ کردن
-
سفته گر
لغتنامه دهخدا
سفته گر. [ س ُ ت َ / ت ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه مروارید و امثال آن بسنبد. (شرفنامه ٔ منیری ).
-
سفته گوش
لغتنامه دهخدا
سفته گوش . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) شخصی را گویند که گوش او سوراخ باشد. (برهان ) : من آن سفته گوشم که خاقان چین ز ناسفتگان کرده بودم گزین . نظامی . || کنایه از فرمان بردار و قبول کننده و مطیع و تابع و غلام . (برهان ). غلام و کنیز و مطیع. (غیاث ). ...
-
نیم سفته
لغتنامه دهخدا
نیم سفته . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نیم سوراخ کرده شده . (برهان قاطع). که کار سفتن و سوراخ کردن آن هنوز به پایان نرسیده است : نخستین ز گوهر یکی سفته بودیکی نیم سفته دگر نابسود. فردوسی .آنچ از او نیم گفته بد گفتم گوهر نیم سفته را سفتم . نظامی .|...
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی معین
(سُ تَ) (ص مف .) 1 - کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند. 2 - کنایه از: برده ، غلام .
-
دره سفته
لغتنامه دهخدا
دره سفته . [ دَرْ رَ س ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری دیواندره و 6هزارگزی جنوب خاوری راه شوسه ٔ سنندج به دیواندره ، با 260 تن سکنه . راه آن به هرطرف مالرو است . (از فرهنگ جغر...
-
لعل سفته
لغتنامه دهخدا
لعل سفته . [ ل َ ل ِ س ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب لعلی انگوری باشد. (برهان ) : گهی لعل سفته به پیمانه خوردگهی گوش بر لعل ناسفته کرد.نظامی .
-
سفته گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] softeguš ۱. کسی که گوشش را سوراخ کرده باشند.۲. [مجاز] برده و بنده و کنیز؛ غلام حلقهبهگوش؛ مطیع؛ فرمانبردار: ◻︎ من آن سفتهگوشم که خاقان چین / ز ناسفتگان کرده بودم گزین (نظامی۵: ۹۸۵).
-
فرم سفته
دیکشنری فارسی به عربی
استمارة سفتجة (كمبيالة)
-
سفته باز
واژهنامه آزاد
آژیوتاژ
-
deleted neighbourhood of a point
همسایگی سُفتۀ نقطه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] برای نقطۀ مفروض، مجموعهای باز منهای آن نقطه در یک فضای توپولوژیکی