کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفته
/sa(o,e)fte/
معنی
۱. (حقوق) ورقۀ چاپشدهای که بدهکار مبلغ بدهی خود و موعد پرداخت آن را مینویسد و به بستانکار میدهد و بستانکار میتواند دریافت وجه آن را به شخص دیگر یا به بانک واگذار کند؛ فته طلب.
۲. چیزی که کسی از دیگری به رسم عاریت یا قرض بگیرد که در شهر دیگر یا مدتی دیگر پس بدهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سند دین، فته طلب
۲. دستلاف، دشت، سودای اول (فروشنده)
۳. تیر، پیکان
۴. نیزه
۵. محکم
۶. ستبر، غلیظ
۷. سوراخ (سنگهای قیمتی)
۸. سخن بکر
دیکشنری
bill, bill of exchange, note, paper money, promissory note
-
جستوجوی دقیق
-
سفته
واژگان مترادف و متضاد
۱. سند دین، فته طلب ۲. دستلاف، دشت، سودای اول (فروشنده) ۳. تیر، پیکان ۴. نیزه ۵. محکم ۶. ستبر، غلیظ ۷. سوراخ (سنگهای قیمتی) ۸. سخن بکر
-
سفته
لغتنامه دهخدا
سفته . [ س َ ت َ / ت ِ ] (اِ) معرب آن سفتج . ج ، سفاتج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آن است که چیزی از کسی بطریق عاریت یا قرض یا در عوض چیزی بگیرد تا در شهر دیگر بازدهد. (برهان ). مالی باشد که بشهری یا بجایی کسی را دهند و به جایی دیگر بازستانند. (ف...
-
سفته
لغتنامه دهخدا
سفته . [ س ِ ت َ / ت ِ ] (ص ) هرچیز غلیظ و سطبر. (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ). هرچیز سطبر و محکم . (غیاث ). || جامه ٔ هنگفت و گنده و سطبر. (برهان ). جامه ٔ سطبر. (رشیدی ).
-
سفته
لغتنامه دهخدا
سفته . [ س ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) معرب آن سفتجة (تفس ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).هرچیز سوراخ کرده همچو مروارید سفته و لعل سفته و مانند آن . (برهان ) (از آنندراج ) (رشیدی ) : یکی سفته و دیگری نیم سفت یکی آنکه آهن ندیده ست جفت . فردوسی .نخستین ز گوه...
-
سفته
فرهنگ فارسی معین
(س تَ یا تِ) (ص .) 1 - ستبر، غلیظ . 2 - محکم . 3 - جامة هنگفت و ستبر.4 - (اِ.) تیر، پیکان نوک تیز.
-
سفته
فرهنگ فارسی معین
(سُ تَ) (ص مف .) 1 - سوراخ کرده . 2 - کنایه از: سخن تازه .
-
سفته
فرهنگ فارسی معین
(سُ تَ یا س تِ) (اِ.) 1 - سندی که به موجب آن مقدار بدهی و زمان پرداخت آن معین می گردد. 2 - دشت ، اولین فروش کاسب .
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sa(o,e)fte ۱. (حقوق) ورقۀ چاپشدهای که بدهکار مبلغ بدهی خود و موعد پرداخت آن را مینویسد و به بستانکار میدهد و بستانکار میتواند دریافت وجه آن را به شخص دیگر یا به بانک واگذار کند؛ فته طلب.۲. چیزی که کسی از دیگری به رسم عاریت یا قرض بگیرد ک...
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] softe سوراخشده. Δ بیشتر دربارۀ مروارید و لعل و امثال آنها میگویند.
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] softe ۱. تیر: ◻︎ سفته بر سفت شیر و گور نشست / سفت و از هردو سفت بیرون جست (نظامی۴: ۵۷۲).۲. پیکان تیر.۳. نوک نیزه.۴. (صفت) تیز؛ نوکتیز.
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] softe سوغات؛ ارمغان: ◻︎ ولیکن چو او بر سر گنج باشد / چنین سفتهها خوار و آسان فرستد (انوری: مجمعالفرس: سفته).
-
سفته
دیکشنری فارسی به عربی
استمارة سفتجة (كمبيالة)
-
واژههای مشابه
-
گوهر سفته
لغتنامه دهخدا
گوهر سفته . [ گ َ / گُو هََ رِ س ُ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی )گوهر سوراخ شده . دُر سفته . رجوع به گوهر سفتن شود.
-
سفته کردن
واژگان مترادف و متضاد
سوراخ کردن