کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفاهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سفاهن
/safāhen/
معنی
شانه؛ شانۀ زلف.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفاهن
لغتنامه دهخدا
سفاهن . [ س َ هََ ] (اِ) شانه ٔ زلف و گیسو. (برهان ) (آنندراج ) : سفاهن را دهن پر مشک از آن شدکه فراش ره هندوستان شد.نظامی (از جهانگیری ).
-
سفاهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] safāhen شانه؛ شانۀ زلف.