کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سغل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سغل
لغتنامه دهخدا
سغل . [ س َ غ ِ ] (ع ص ) خوردبدن حقیر باریک قوائم یا مضطرب اعضا یا بدخو و بدخوار و بی آرام یا لاغر و نزار ترنجیده پوست . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بدپرورده . (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
ثقل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بارسنگینی، سنگینی، گرانی، ورز، وزن ۲. دشواری، سختی ≠ سبکی
-
ثقل
فرهنگ واژههای سره
گران
-
سقل
لغتنامه دهخدا
سقل . [ س َ ] (ع مص ) زدودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). بزداییدن . (المصادر زوزنی ).
-
سقل
لغتنامه دهخدا
سقل . [ س َ ق ِ ] (ع ص ) مرد لاغرمیان . || اسب نزار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
سقل
لغتنامه دهخدا
سقل . [ س ُ ] (ع اِ) تهیگاه . صُقْل . رجوع به صُقْل شود. || آنچه میان سر سرین و کوتاه ترین استخوان پهلو است . لغتی است در صُقْل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به صُقْل شود.
-
ثقل
فرهنگ فارسی معین
(ثُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تفاله هر چیزی . 2 - دُرد شراب .
-
ثقل
فرهنگ فارسی معین
(ثِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گران شدن . 2 - ظاهر شدن آبستنی زن . 3 - (اِمص .) سنگینی ، گرانی . 4 - (اِ.) رخت و بار و بنة مسافر. 5 - کالای خانه . 6 - گناه ، اثم . 7 - گنج زمین . 8 - دفینة زمین . ؛ ~ سامعه سنگینی گوش . ؛ ~ معده سوء هاضمه . ؛ قوة ~ ق...
-
ثقل
فرهنگ فارسی معین
(ثَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گران شدن . 2 - (مص م .) آزمودن وزن چیزی در دست .
-
ثقل
فرهنگ فارسی معین
(ثِ قَ) [ ع . ] (مص ل .) سنگین شدن .
-
صقل
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] 1 - (مص م .) جلا دادن . 2 - (اِ مص .) جلا، پرداخت .
-
صقل
لغتنامه دهخدا
صقل . [ ص َ ](ع مص ) زدودن چیزی را. (منتهی الارب ). بزدائیدن . (دهار). بزدائیدن چیزی . (مصادر زوزنی ). روشنگری . زدودن کارد و شمشیر. پرداخت . روشن کردن . صقال : صقلش از مالش سریشم و شیرگشته آیینه وار عکس پذیر. نظامی .نداند چو رومی کسی نقش بست گه صقل ...
-
صقل
لغتنامه دهخدا
صقل . [ ص َ ق ِ ] (ع ص ) مختلف در رفتار. || اسب کم گوشت . || اسب دراز تهیگاه و میان . (منتهی الارب ). اسبی پهلوآور. (مهذب الاسماء).
-
صقل
لغتنامه دهخدا
صقل . [ ص ُ ] (ع اِ) پهلو. (منتهی الارب ). پهلوی مردم . (مهذب الاسماء). || تهیگاه . (منتهی الارب ). تهیگاه اسب . (مهذب الاسماء). لغتی است در سقل (تهیگاه ). (تاج المصادر بیهقی ). || (ص ) سبک از ستور. (منتهی الارب ).