کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سعله
معنی
(سَ لَ یا لِ) [ ع . سعلة ] (اِ.) سعال ، سرفه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعله
فرهنگ فارسی معین
(سَ لَ یا لِ) [ ع . سعلة ] (اِ.) سعال ، سرفه .
-
سعله
لغتنامه دهخدا
سعله . [ س ُ ل َ ] (ع مص ) سرفیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
صالح
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāleh) (عربی) شایسته و درستکار ، نیک ، خوب ، درست؛ (در قدیم) دارای اعتقاد و عمل درست دینی؛ (در اعلام) نام پیغمبری از قوم ثمود که طبق روایات وی بر قوم ثمود نبوت میکرد ، او را از فرزندان سام بن نوح نوشتهاند .
-
صالح
واژگان مترادف و متضاد
امین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار ≠ طالح، فاسد
-
صالح
فرهنگ واژههای سره
درستکار، شایسته
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الحاج ...) ابن مهنا ازهری . او راست : الفتح الربانی فی الرد علی المهدی المغربی الوزانی ، که اختصاری است از رساله ای بزرگ بنام السیف المهند المسلول و به سال 1327 هَ . ق . به طبع رسیده است . (معجم المطبوعات ستون 1183).
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) ناصرالدین محمد. از سلسله ٔ ممالیک برجی است و به سال 824 هَ . ق . به سلطنت رسید و یکسال پادشاهی کرد. (تاریخ سلاطین اسلام ص 74). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) وی سومین پادشاه از اتابکان موصل و فرزند نورالدین محمود و نوه ٔ عمادالدین زنگی مؤسس حکومت اتابکان موصل است . بسال 569 هَ . ق . در دمشق جانشین پدر گردید و پس از مدّتی دمشق و حماة و حمص به تصرف صلاح الدین ایوبی درآ...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک ...) ابن ظاهربن ناصربن نجم الدین ایوب . یکی از ملوک سلسله ٔ ایوبیان است . پدر وی الظاهر بسال 582 هَ . ق . حاکم حلب بود. (تاریخ طبقات سلاطین اسلام ، جدول ضمیمه ٔ ص 68).
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک ...) ابن عادل بن نجم الدین ایوب . نام وی اسماعیل و از سلاطین ایوبی دمشق است . او بسال 635 هَ . ق . در دمشق به سلطنت رسید و هم بدان سال معزول گشت و بار دیگر در 637 سلطنت یافت و تا 643در آن مقام ببود. (تاریخ طبقات سلاطین اس...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (الملک ...) ابن ملک کامل بن ملک عادل بن نجم الدین . نام او ایوب است . خوندمیر گوید: در تاریخ یافعی مسطور است که بعد از فوت ملک الکامل (635 هَ . ق .) پسر وی ملک العادل در مصر بر مسندحکومت نشست و ملک الجواد در دمشق به نیابت او کمر...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (امیر...) وی یکی از امرای سلطان اویس است که پس از وی به سلطان حسین ابراز اطاعت کرد و سرانجام به دست نوکران امیر عادل کشته شد. (ذیل جامع التواریخ رشیدی ص 198، 205، 208).
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (سلطان ...) وی برادر سلطان عیسی والی قلعه ٔ ماردین است که ابتدا سر به طاعت امیر تیمور درآورد لیکن در تسلیم قلعه مماطلت کرد (سال 796 هَ . ق .) و به امر امیر تیمور مقید شد و سرانجام امیر تیمور ایالت آن ولایت به سلطان صالح داد. (حب...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) (محمد...) به مناسبت نام خویش صالح تخلص میکرد. وی پسر امیر نورسعید جملةالملک و صاحب اختیار خانه ٔ سلطان ابوسعیدمیرزاست که بغایت مردی بدفعل و بدخوی بود، اما محمد صالح جوانی ملایم بود و اطوار او به افعال پدر نمی مانست ، و در طبع او...