کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ساقی
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāqi) (عربی) آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد ؛ (در قدیم) (به مجاز) معشوق ؛ (در قدیم) در ادبیات عرفانی نمادِ ' خداوند ' یا پیر است .
-
ساقی
واژگان مترادف و متضاد
۱. ایاغچی، چمانی، شرابدار، قدحپیما، سبوکش، نوشگر ≠ میگسار، شرابخوار ۲. محبوب، معشوق ۳. پیر، مراد ۴. خدا
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) (بالدیرزاده علی ) از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) (قراجه ...) از امرای سلجوقی در اواخر قرن پنجم بود. رجوع به تاریخ سلاجقه ٔ عماد کاتب ص 123 و کتاب النقض ص 515 شود.
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) (ملا...) از شاعران اواخر قرن نهم و معاصر امیرعلیشیر نوایی است و سلطان محمد فخری هراتی مترجم مجالس النفائس در فصلی که بعنوان مجلس نهم بر ترجمه ٔ آن کتاب افزوده ذکر اورا چنین آورده است : در گذر خیابان هرات میبود. مردی است طالب علم و گاهی ...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) (ملک ...بگ ) از امیرزادگان خراسان در قرن نهم بود. امیر علیشیرنوایی ذکراو را در مجلس پنجم تذکره ٔ خود آورده است . وی پسر جعفر بخشی بیگ است . در اوان کودکی در شعر فارسی و ترکی استعدادی داشت و در سپاهیگری نیز از متعینین زمان و منظور نظر سل...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) دهی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، واقع در 36 هزارگزی شمال باختری بیرجند. دره ای هوایش معتدل ، آبش از قنات ، محصولش غله و عناب و میوه است ، 511 تن سکنه دارد که بزراعت میگذرانند و راه آن مالرو است . مزارع : آواز، اسپوچا...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) دهی است از دهستان کزاز پایین بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری آستانه ، و 6 هزارگزی راه مالرو عمومی کوهستانی و سردسیر. آبش از قنات ، و محصولش غله و میوه و انگور است ، و 649 تن سکنه دارد که به زراعت میگذرانند. از صنا...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) ملقب به کمال الدین میرزا، شاه حسین اصفهانی متخلص به ساقی وزیر شاه اسماعیل صفوی است . وی در آغاز عمر در اصفهان به بنائی اشتغال داشت و چون اندک سوادی داشت به قابضی آن شهر رسید و مدتی وزیر داروغه ٔ آنجا و ملازم دورمش خان شاملو از امرای معر...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (اِخ ) نام او شاه حسین اصفهانی متخلص به ساقی از شاعران قرن دهم هجری است . سام میرزا در تحفه سامی آرد: پدرش میوه فروش بود و در میدان شطاحی و معرکه گیری علم تفوق می افراشت . اکثر کتب را مطالعه مینمود و در اقسام شعر طبعش به هجو راست تر بود از جمل...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (ع ص ، اِ) آب ده . (مهذب الاسماء) (دهار). آب دهنده . ج ، سُقات . (منتهی الارب ). آنکه سیراب کند. آنکه تشنگی فرونشاند. آبدار : و سیدالشهداء حمزه و ساقی حجاج عباس ، اعمام (حضرت علی ). [ بودند ] . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 10). || چمانی . (برهان )...
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی .(اِخ ) نام او حاج محمد زمان متخلص به ساقی فرزند کلبعلیخان جلایر کلاتی است که پدرانش در کلات خراسان حکومت داشتند. وی در جوانی به تحصیل فنون پرداخت و در جاده ٔ طریقت گام نهاد و به محمد اسماعیل ازغدی متخلص به وجدی دست ارادت داد. آنگاه به اعتاب مقد...
-
ساقی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) کسی که آب یا شراب به دیگران دهد.
-
ساقی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: سُقاة] sāqi ۱. کسی که آب یا شراب به دیگری میدهد؛ آبدهنده.۲. آن که در مجلس بادهگساری باده در ساغر بریزد و به دست بادهنوشان بدهد.۳. (تصوف) مرشد و پیر کامل که به مریدان فیض برساند.〈 ساقی کوثر: از القاب علیابن ابیطالب: ◻...