کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سعدان
/sa'dān/
معنی
دو سیارۀ سعد (مشتری و زهره).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعدان
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ ع . ] (اِ.) گیاهیست خاردار که شتر آن را با رغبت می خورد.
-
سعدان
لغتنامه دهخدا
سعدان . [ س َ ] (اِخ ) ابن مبارک طخارستانی مکنی به ابوعثمان الضریر نحوی . از روات علم و ادب و کوفی مذهب بود. از ابی عبیدة معمربن مثنی روایت کرد و از او محمدبن حسن بن دینار هاشمی روایت کرده . او راست :کتاب خلق الانسان . کتاب الوحوش . کتاب الارض والمیا...
-
سعدان
لغتنامه دهخدا
سعدان . [ س َ ] (اِخ ) مشتری و زهره . دو ستاره اند. (مهذب الاسماء) (المنجد) : دل او ثانی خورشید فلک دانم و بازخلق او ثالث سعدان به خراسان یابم . خاقانی .رخ طالع اصل بی نور یافت نظرهای سعدان از او دور یافت .نظامی .
-
سعدان
لغتنامه دهخدا
سعدان . [ س َ ] (اِخ )موضعی است از شروان . (غیاث ) (آنندراج ) : هم خلیفه فیض وبغداد است هم فیض کفش دجله از سعدان و نیل از کردمان انگیخته .خاقانی .
-
سعدان
لغتنامه دهخدا
سعدان . [س َ ] (ع اِ) نام گیاهی است و آن نیکوتر علف شتر است و سعدان را خاری باشد و بدان پستان را تشبیه کنند. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : که داند قدر سنبل تا نبیندبرسته همبرش سعدان و کنگر. ناصرخسرو.و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.- مرعی...
-
سعدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، تثنیۀ سعد] (نجوم) sa'dān دو سیارۀ سعد (مشتری و زهره).
-
سعدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) sa'dān ۱. گیاهی دارای برگهای متناوب و خارهای سهپهلو که شتر آن را بهرغبت میخورد و بهترین علف برای شتران است.۲. نوعی میمون.
-
واژههای مشابه
-
ابن سعدان
لغتنامه دهخدا
ابن سعدان . [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمدبن سعدان المبارک . از علمای نحو و لغت . او راست : کتاب الخیل . کتاب حروف القرآن . (ابن الندیم ).
-
ابن سعدان
لغتنامه دهخدا
ابن سعدان . [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن سعدان الضریر. معلم کُتّاب و یکی از قراءبه قراءة حمزه و خود او قرائتی از خویش پیدا کرد. لیکن قرائتی تباه بود و او بغدادی المولد و در لغت و نحو بمذهب کوفیین است . وفات در سال 231 هَ .ق . او راست : کتاب ا...
-
ابوبکربن سعدان
لغتنامه دهخدا
ابوبکربن سعدان . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ س َ ] (اِخ ) احمدبن محمد. یکی از شیوخ صوفیه صاحب جنید. برای طلاقت و فصاحتی که در او بود کرتی خلیفه او را بدربار روم بسفارت فرستاد.
-
ابراهیم بن محمدبن سعدان بن المبارک
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن محمدبن سعدان بن المبارک . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ح َم ْ م َ دِ ن ِ س َ ن ِ نِل ْم ُ رَ ] (اِخ ) رجوع به ابن سعدان ابراهیم ... شود.
-
جستوجو در متن
-
فبی
لغتنامه دهخدا
فبی . [ ف ُب ْ بی ](اِخ ) سعدان بن بشر. (سمعانی ). رجوع به سعدان شود.
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) سعدان بن مبارک الطخارستانی . رجوع به سعدان ... شود.