کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صعب
لغتنامه دهخدا
صعب . [ ص َ ] (ع ص ) دشوار. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). عَسِر. عویص . مقابل سهل . مقابل آسان . تند. ناهموار.. ناخوار. دشخوار : هر که همی خواهد از نخست جهان رادل بنهد کارهای صعب و گران را. منوچهری .صعب چون بیم و تلخ چون غم جفت تیره چون گور و شنگ چو...
-
ثاب
لغتنامه دهخدا
ثاب . (اِخ ) محلی است در شعر اغلب .
-
ثعب
لغتنامه دهخدا
ثعب . [ ث َ ] (ع مص ) روان ساختن آب یا خون و امثال آن . آب راندن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
ثعب
لغتنامه دهخدا
ثعب . [ ث َ ع َ ] (ع اِ) راه گذار آب . || آب راهه ٔ وادی . ممر آب در بیابان . || چشمه ای که در سایه ٔ کوه باشد. ج ، ثعبان . ماء ثعب ؛ آب روان .
-
ثعب
لغتنامه دهخدا
ثعب . [ ث ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ ثعبة، وزغها.
-
صاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] sāb ۱. گیاهی شیردار و تلخ.۲. هر درخت یا گیاهی که وقتی شاخه یا برگ آن را بشکنند، مادهای شیرمانند از آن خارج شود.
-
صعب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sa'b [قدیمی]۱. دشوار؛ سخت.۲. شدید.٣. قوی؛ نیرومند.٤. بامهابت؛ باوقار.٥. گران؛ ناخوشایند.٦. (قید) زیاد؛ بسیار.
-
صاب
لهجه و گویش تهرانی
صاحب