کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کمین بخش زرقان شهرستان شیراز. دارای 1910 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات ، چغندر،انگور، انار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان میانرود سفلی بخش نور شهرستان آمل . دارای 240 تن سکنه و آب آن از رود آنگتارود و محصول آن برنج و مختصر غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه بخش سروستان شهرستان شیراز. دارای 192تن سکنه و آب آن از قنات . و محصول آن تنباکو، صیفی و صنایع دستی قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) مرکز دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان دارای 1050 تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای پنجگانه شهرستان بندرعباس حدودآن بشرح زیر است : از طرف شمال به بخش بافت . سعیدآباد. از خاور به بخش مرکزی . آب آن از رودخانه محصول عمده غلات و خرما است . دهستانهای تابعه بشرح زیر است :دهستان احمدی 27 آباد...
-
سعادت انتما
لغتنامه دهخدا
سعادت انتما. [ س َ دَ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) مقرون بسعادت . توأم با سعادت : بر ضمیر صواب نمای صاحبقران سعادت انتما خطور نمود. (حبیب السیر ص 124).
-
سعادت بخش
لغتنامه دهخدا
سعادت بخش . [ س َ دَ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ سعادت . که خوشبختی دهد. سعادت دهنده : گرچه هر کوکب سعادت بخش بر گذر دیده ام ز طالع خویش . خاقانی .آن سعادت بخش حضرت بخش نارد کرد از آنک دیو را فردوس مأوی برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
سعادت قلی
لغتنامه دهخدا
سعادت قلی . [ س َ دَ ق ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه شهرستان قوچان . آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
سعادت گرای
لغتنامه دهخدا
سعادت گرای . [ س َ دَ گ َ ] (اِخ ) ثالث . چهل و دومین خان از خانان قرم . از 1127 تا 1136.
-
سعادت گرای
لغتنامه دهخدا
سعادت گرای . [ س َ دَ گ َ ] (اِخ ) سعادت گرای ثانی . سی ودومین خان از خانان قرم . در 1102 حکومت کرده است .
-
سعادت گرای
لغتنامه دهخدا
سعادت گرای . [ س َ دَ گ َ] (اِخ ) هشتمین خان از خانان قرم . از 929 تا 938.
-
سعادت لو
لغتنامه دهخدا
سعادت لو. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان آتش بیگ بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 781 تن سکنه و آب آن از چشمه و رودخانه است محصول آن غلات و حبوبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
باب سعادت
لغتنامه دهخدا
باب سعادت . [ ب ِ س َ دَ ] (اِخ ) دومین در درونی سرای عثمانی .
-
باب سعادت
لغتنامه دهخدا
باب سعادت . [ ب ِ س َ دَ ] (اِخ ) یکی از نه دروازه ٔ شهر شیراز : ... شهر شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد: اصطخر... و سعادت ... (نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 114).
-
باب سعادت
لغتنامه دهخدا
باب سعادت . [ ب ِ س َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در دولت یعنی بارگاه سلاطین . (آنندراج ).