کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سعادت
/sa'ādat/
معنی
خوشبختی؛ نیکبختی؛ خوشبخت شدن؛ نیکبخت شدن؛
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بختیاری، برکت، بهروزی، بهی، خجستگی، خوشبختی، خوشی، خیر، فلاح، کامرانی، نیکبختی، نیکروزی ≠ ادبار، شقاوت، نحوست
برابر فارسی
خوشبختی، بهروز
دیکشنری
felicity, fortune, health, interest, seventh heaven, weal, welfare, well-being
-
جستوجوی دقیق
-
سعادت
فرهنگ نامها
(تلفظ: saeādat) (عربی) خوشبختی ؛ (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستارهها و تأثیر آنها بر سرنوشت انسانها .
-
سعادت
واژگان مترادف و متضاد
بختیاری، برکت، بهروزی، بهی، خجستگی، خوشبختی، خوشی، خیر، فلاح، کامرانی، نیکبختی، نیکروزی ≠ ادبار، شقاوت، نحوست
-
سعادت
فرهنگ واژههای سره
خوشبختی، بهروز
-
سعادت
فرهنگ فارسی معین
( سَ دَ) [ ع . سعادة ] (اِمص .) 1 - خوشبختی . 2 - خجستگی .
-
سعادت
لغتنامه دهخدا
سعادت . [ س َ دَ ] (ع اِمص ) سعادة : حسودانت را داده بهرام نحس ترا بهره کرده سعادت زواش . اورمزدی .از درگه شهنشه مسعود با سعادت زیبا به پادشاهی دانا به شهریاری . منوچهری .گفتم [ ابونصر مشکان ] سعادت بنده آن است که پیش خدمت خداوند باشد. (تاریخ بیهقی )...
-
سعادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سعادة، مقابلِ شقاوت] sa'ādat خوشبختی؛ نیکبختی؛ خوشبخت شدن؛ نیکبخت شدن؛
-
سعادت
دیکشنری فارسی به عربی
رفاهية , هناء
-
سعادت
واژهنامه آزاد
خوشبختی
-
واژههای مشابه
-
صبح سعادت
لغتنامه دهخدا
صبح سعادت . [ ص ُ ح ِ س َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آغاز خوشبختی : نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی گذر بکوی فلان کن در آن زمان که تو دانی . حافظ.نسیم صبح سعادت محمد است و علی شفیع روز قیامت محمد است و علی . ؟|| قسمی خربزه است .
-
در سعادت
لغتنامه دهخدا
در سعادت . [ دَ رِ س َ ] (اِخ ) باب السعادة. استانبول . قسطنطنیه . و رجوع به باب السعادة شود.
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان رشخوار شهرستان تربت حیدریه دارای 461تن سکنه و آب آن از قنات و محصول آن غلات ، بادام ، انگور و ابریشم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان طارم بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس . دارای 352 تن جمعیت و آب آن از قنات و محصول آن خرما است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان عزیزآباد بخش فهرج شهرستان بم . دارای 115 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و مرکبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
سعادت آباد
لغتنامه دهخدا
سعادت آباد. [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان ابرج بخش اردکان شهرستان شیراز. دارای 111 تن سکنه است . آب از رودخانه ٔ مائین و محصول آن غلات و برنج است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).