کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ساعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ساعة، جمع: ساعات] sā'at ۱. مقیاس زمان، یک جزء از ۲۴ جزء یک شبانه روز که عبارت از ۶۰ دقیقه و هر دقیقه ۶۰ ثانیه است.۲. دستگاهی که بهوسیلۀ آن وقت را میشناسند و اوقات شب و روز را به دست میآورند.۳. [مجاز] وقت؛ هنگام.۴. [مجاز] زمان اندک...
-
سَاءَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
بد است (مؤنث)
-
سَاعَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
قيامت - قطعه اي از زمان
-
ساعت
لهجه و گویش تهرانی
صحت، ساعت خواب= صحت خواب، ساعت آبگرم= صحت آبگرم
-
ساعت
واژهنامه آزاد
تـَـسو، تسوگ، تاسوگ، واژه ای پهلوی است taَ su ،taَsoug، 24ساعت شبانه روز.
-
جستوجو در متن
-
ابوالوفاء
لغتنامه دهخدا
ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) ابن یونس . امیر صدرالدین الحسینی شیخ الاسلام بلخ . پسر و پدر هر دو به أمر دیو سلطان حاکم بلخ بسعایت سعات کشته شدند. ظاهراً دراوائل مائه ٔ نهم . رجوع به حبیب السیر ج 2 ص 305 شود.
-
ابوحمو
لغتنامه دهخدا
ابوحمو. [ اَ ح َم ْ مو ] (اِخ ) موسی بن ابی سعید عثمان بن یغمراسن ، چهارمین تن از سلسله ٔ بنوزیان . او پس از برادر خویش ابوزیان فرمانروائی تلمسان و مغرب وسطی یافت و در 707 هَ . ق . خرابیهای محاصره ٔطولانی مرینی ها را (698 تا 706) مرمت کرد و حصار شهرر...
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی النقی یا علی الهادی العسکری بن محمد الجوادبن علی بن موسی الرضا علیهم السلام . دهمین ِ ائمه ٔ اثناعشر امامیه و پدر امام حسن العسکری . ابن خلکان گوید وشات بمتوکل برداشتند که او را داعیه ٔ خلافت است و نیز سلاح ...
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن اولجایتو خدابنده ملقب به علاءالدین . آخرین ایلخانان ایران و نهمین پادشاه مغول . مولد او شب چهارشنبه ٔ هشتم ذی القعده ٔ سال 704 هَ . ق . به آذربایجان بود. و در هفت سالگی امیر سونج به اتابیکی او منسوب شد و در سال 713 او ر...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منیربن احمدبن مفلح ابوالحسین الاطرابلسی الشاعر الرفاء، ملقب بمهذب الملک یا مهذب الدین عین الزمان . مولد او به سال 473 هَ .ق . و وفات وی در حلب بجمادی الاَّخره ٔ سنه ٔ 548 بوده است . در تاریخ ابن عساکر آمده است که : آنگاه ک...
-
حاجی علیقلیخان کازرونی
لغتنامه دهخدا
حاجی علیقلیخان کازرونی . [ ع َ ق ُ ن ِ زِ] (اِخ ) از بزرگان مردم فارس است . وی در مائه ٔ 12، و اوائل مائه ٔ 13 هَ . ق . یعنی در زمان کریمخان زند و جانشینان او میزیست و کارهای بزرگی را عهده دار بود. ابوالحسن گلستانه در مجمل التواریخ گوید: «بالجمله چون...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الضبّی مکنی به ابوالعباس و ملقب به کافی الأوحد وزیر. او پس از وفات صاحب ابوالقاسم بن عباد وزارت فخرالدوله ابی الحسن علی بن رکن الدولةبن بویه داشت و بصفر سال 399 هَ . ق . ببروجرد از اعمال بدربن حسنویه درگذشت . ثعال...