کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سطح رُخی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
labial surface
سطح لَبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] سطح دهلیزی دندانهای قدامی که با سطح دهلیزی لبهای بالا و پایین در تماس است
-
datum plane
سطح مبنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] صفحۀ افقی یا سطح یا ترازی که مرجع ارتفاع هر نقطه از زمین است متـ . سطح مرجع reference plane 1 تراز مرجع reference level 2
-
proximal surface
سطح مجاور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] سطحی از یک دندان که در مجاورت سطحی از دندان کناری خود قرار دارد
-
axial surface
سطح محوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← صفحۀ محوری
-
reference plane 2
سطح مرجع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← سطح مبنا
-
control surface 2
سطح معیار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هوافضا] سطح اطراف یک حجم معیار
-
cross section
سطح مقطع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] سطحی که در آن احتمال رویارویی ذرات وجود دارد و این رویارویی به وقوع واکنش اتمی یا هستهای خاص منجر خواهد شد
-
propeller area 2
سطح ملخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] سطحی که ملخ درطی چرخش پوشش میدهد
-
degraded surface
سطح نامناسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بخشی از سطح فرودگاه که با برف یا یخ یا آب پوشیده شده باشد
-
lander
سطحنشین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فضاکاوی که بر سطح یک سیاره یا یک قمر فرود میآید
-
rover
سطحنورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فضاپیما یا بخشی از آن که میتواند پس از فرود بر سطح جسمی سماوی، مانند سیاره یا قمر یا سیارک، حرکت کند و بهصورت خودکار یا با هدایت فضانوردان به کاوش بپردازد
-
focus plane
سطح وضوح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] سطحی از عمق تصویر که جزئیات موضوع در آن کاملاً شفاف و آشکار دیده میشود
-
contact surface 3, contact 3
سطح همبَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] صفحه یا سطح تماس نامنظم بین دو گونه یا دو سن مختلف سنگ متـ . همبَری 2
-
top wear
سایش سطح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سایشی که در سطح بالایی ریل اتفاق میافتد متـ . سایش قائم vertical wear
-
surface thermometer
دماسنج سطح
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در اقیانوسشناسی، دماسنجی که برای اندازهگیری دمای سطح دریا، در سطلی از آب دریا قرار داده میشود