کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سطاریون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سطاریون
لغتنامه دهخدا
سطاریون . [ س َ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از یونانی . یک نوع گیاهی که به فارسی برابران گویند. (ناظم الاطباء). گونه ای قارچ است که بر روی تنه ٔ درختان جنگلی روید. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی و الفاظالادویه شود.
-
جستوجو در متن
-
گل عقرب
لغتنامه دهخدا
گل عقرب . [ گ ُ ل ِ ع َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به اصفهانی اسم سطاریون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به سطاریون شود.
-
برابران
لغتنامه دهخدا
برابران . [ ] (اِ) بفارسی سطاریون است . (فهرست مخزن الادویه ). گیاهی است دوایی که آنرا بیونانی سطاریون خوانند بر گزیدگی عقرب ضماد کنند نافع باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و تذکره ٔ ضریر انطاکی شود.