کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سستی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سستی کردن
مترادف و متضاد
۱. اهمال کردن، اهمال ورزیدن، تعلل کردن، کوتاهی کردن، تنبلی کردن، کاهلی کردن
۲. درنگ کردن، مسامحه کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سستی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال کردن، اهمال ورزیدن، تعلل کردن، کوتاهی کردن، تنبلی کردن، کاهلی کردن ۲. درنگ کردن، مسامحه کردن
-
سستی کردن
لغتنامه دهخدا
سستی کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاهلی کردن . اهمال نمودن . قصور : بپرسش یکی پیش دستی کنم از آن به که در جنگ سستی کنم . فردوسی .چون جنگ سخت شد زرافه سستی کرد. (فارسنامه ابن البلخی ). و لشکر سلطان در کوشش سستی کردند. (مجمل التورایخ والقصص ).دل آز...
-
واژههای مشابه
-
سستی گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. کمشدن، ضعیف شدن، رو به نقصان نهادن ۲. کمرونق شدن، کساد شدن، از رونق افتادن
-
سستی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبطَأَ
-
سستی کمر
دیکشنری فارسی به عربی
عجز
-
حالت سستی
دیکشنری فارسی به عربی
کدر
-
ضعف و سستی
فرهنگ گنجواژه
فتور.
-
سستی و تنبلی
فرهنگ گنجواژه
تنبلی.
-
جستوجو در متن
-
فِس فِس،() کردن،()کاری
لهجه و گویش تهرانی
کم کاری،مسامحه کردن، سستی کردن
-
سهلانگاری کردن
واژگان مترادف و متضاد
آسان گرفتن، لاقیدی کردن، غفلت ورزیدن، کاهلی کردن، سستی کردن
-
limpnesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لمس کردن، سستی
-
limpness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لمس کردن، سستی
-
طفره داشتن
واژگان مترادف و متضاد
اهمال ورزیدن، تعلل کردن، مسامحه کردن، سستی کردن، پابهپا کردن، کوتاهی کردن، خودداری کردن، بهانهآوردن