کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سر و سامان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سر و سامان
معنی
(سَ رُ) (اِمر.) 1 - آراستگی ، نظم و ترتیب . 2 - اسباب و لوازم زندگی .
فرهنگ فارسی معین
فعل
بن گذشته: سر و سامان داد
بن حال: سر و سامان ده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سر و سامان
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ) (اِمر.) 1 - آراستگی ، نظم و ترتیب . 2 - اسباب و لوازم زندگی .
-
سر و سامان
لغتنامه دهخدا
سر و سامان . [ س َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اسباب و لوازم : سر و سامان جنگ ایشان را دریافتم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603).چو بارنامه ٔ سامانیان همی نخرندغلط شده سر و سامان و راه و رفتارم . سوزنی (دیوان ، نسخه ٔ خطی مؤلف ص 148). || چاره . درمان : ...
-
سر و سامان
فرهنگ گنجواژه
نظم،ترتیب. سر و سامان دادن، بی سر و سامان.
-
واژههای مشابه
-
سِرْ
لهجه و گویش گنابادی
ser در گویش گنابادی یعنی گوشه ، کنار ، راز
-
سَرْ
لهجه و گویش گنابادی
sar در گویش گنابادی یعنی ابتدا ، آغاز ، سرآغاز
-
سِرّ
لهجه و گویش بختیاری
serr 1. راز؛ 2. بىحس، کَرَخ.
-
سُر
لهجه و گویش بختیاری
so:r سرخ.
-
سُرّ
لهجه و گویش بختیاری
sorr سُر، لیز، لغزنده.
-
سِرّ
لهجه و گویش تهرانی
بی حس، بی قوت
-
سِرّ، سر شدن.
لهجه و گویش تهرانی
بی حس شدن
-
سر به سر گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
شوخی کردن
-
کَله سر، فرق سر
لهجه و گویش تهرانی
بالای سر.
-
سر سلامتی، سر سلامتی دادن
لهجه و گویش تهرانی
سلامتی ،به کسی امید سلامتی دادن
-
کج سر
لغتنامه دهخدا
کج سر. [ ک َ س َ ] (ص مرکب ) دارای سر ناراست . || بدرفتار. بدسر. بدسلوک .