کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سر در کلاه کسی نهادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سر در کلاه کسی نهادن
لغتنامه دهخدا
سر در کلاه کسی نهادن . [ س َ دَ ک ُ هَِ ک َ ن ِ /ن َ دَ ] (مص مرکب ) تابع و منقاد او بودن . (غیاث ).
-
واژههای مشابه
-
سِرّ
لهجه و گویش بختیاری
serr 1. راز؛ 2. بىحس، کَرَخ.
-
سُر
لهجه و گویش بختیاری
so:r سرخ.
-
سُرّ
لهجه و گویش بختیاری
sorr سُر، لیز، لغزنده.
-
سَر
لهجه و گویش تهرانی
طرف و جانب
-
سِرّ
لهجه و گویش تهرانی
بی حس، بی قوت
-
سر و سر داشتن
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ سِ رّ. تَ) [ فا - ع . ] (مص ل .) رابطه داشتن ، رابطة پنهانی داشتن .
-
سِرّ، سر شدن.
لهجه و گویش تهرانی
بی حس شدن
-
سر به سر گذاشتن
لهجه و گویش تهرانی
شوخی کردن
-
سَر و سِر ،()داشتن
لهجه و گویش تهرانی
رابطه پنهانی
-
سَر و سِر
فرهنگ گنجواژه
1ـ رابطه، آشنائی 2ـ رابطه جنسی. سَر و سِر داشتن با
-
کَله سر، فرق سر
لهجه و گویش تهرانی
بالای سر.
-
کج سر
لغتنامه دهخدا
کج سر. [ ک َ س َ ] (ص مرکب ) دارای سر ناراست . || بدرفتار. بدسر. بدسلوک .
-
کم سر
لغتنامه دهخدا
کم سر. [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن است و 243 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).