کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سری پخشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شش سری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . سَ) (ص نسب . اِمر.) زر خالص ، طلای تمام عیار.
-
آتش سری
لغتنامه دهخدا
آتش سری . [ ت َ س َ ] (حامص مرکب ) غضب بسیار. خشم سخت . نابردباری : مکن تیزمغزی و آتش سری نه زینسان بود مهتر لشکری . فردوسی .بگودرز فرمود پس شهریار [ کیخسرو ]که رفتی کمربسته ٔ کارزارچو لشکر سوی مرز توران بری مکن تیز دل را به آتش سری .فردوسی .
-
آن سری
لغتنامه دهخدا
آن سری . [ س َ ] (ص نسبی ) عقبائی . اُخرَوی . آخرتی . || خدائی . الهی . غیبی . مقابل این سری : باشم گستاخ وار با تو که لاشی کندصد گنه این سری یک نظر آن سری . سنائی .سری دارم چو حافظ مست لیکن بلطف آن سری امّیدوارم .حافظ.
-
پیرانه سری
لغتنامه دهخدا
پیرانه سری . [ ن َ / ن ِ س َ ] (حامص مرکب ) حالت پیری . (آنندراج ). دوران پیری . ایام کهولت . روزگار سالخوردگی .
-
حسین سری
لغتنامه دهخدا
حسین سری . [ ح ُ س َ س ِرْ ری ] (اِخ ) رجوع به حسین فؤاد سری شود.
-
سری سقطی
لغتنامه دهخدا
سری سقطی . [ س َ ی ِ س َ ق َ ] (اِخ ) نام بزرگی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زاهدی است معروف . (منتهی الارب ). امام اهل تصوف بود و در اصناف علم بکمال بود و دریای اندوه و درد بود و کوه حلم و ثبات بود و خزانه ٔ مروت و شفقت بود و در رموز و اشارات اعجوبه...
-
سری کردن
لغتنامه دهخدا
سری کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سواری کردن . (آنندراج بنقل از اسکندرنامه ).
-
سری خنور
لغتنامه دهخدا
سری خنور. [ س َ خ َ ] (اِ مرکب ) قمع و قیف . (ناظم الاطباء).
-
سری کوه
لغتنامه دهخدا
سری کوه . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ززو ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 166تن سکنه و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
صاحب سری
لغتنامه دهخدا
صاحب سری . [ ح ِ س ِرْ ری ] (حامص مرکب ) رازداری . محرمیت اسرار : به دامن پاکی دین پرورانت به صاحب سرّی پیغمبرانت . نظامی .
-
شش سری
لغتنامه دهخدا
شش سری . [ ش َ / ش ِ س َ ] (ص نسبی ) زر خالص تمام عیار. (ناظم الاطباء) (از برهان ). زر خالص را گویند. (فرهنگ جهانگیری ). زر خالص را گویند و در رشیدی آمده که بتی بدست یکی از سلاطین اسلام در افتاد که شش سر بر او نقش کرده بودند و آن را بشکستند زر و طلای...
-
نرم سری
لغتنامه دهخدا
نرم سری . [ ن َ س َ ] (حامص مرکب ) نرم ساری . نرم سر بودن . رجوع به نرم سر و نرم ساری شود.
-
لرگ سری
لغتنامه دهخدا
لرگ سری . [ ل َ س َ ] (اِخ ) موضعی به ناتل رستاق از نور مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 111).
-
لرگه سری
لغتنامه دهخدا
لرگه سری . [ ل َ گ َ س َ ] (اِخ ) موضعی به آمل مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو ص 114 بخش انگلیسی ).
-
مغنده سری
لغتنامه دهخدا
مغنده سری . [ م ُ غ ُ دَ / دِ س َ ] (حامص مرکب ) صفت مغنده سر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مغنده سر بودن : به صد مغاک به رگناکی و مغنده سری چکندر و گزری نیست کآن برابر او.سوزنی (از یادداشت ایضاً).