کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرینگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرینگاه
/saringāh/
معنی
۱. جای سر گذاشتن.
۲. بالش و بالای بستر که بر آن سر میگذارند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
seat
-
جستوجوی دقیق
-
سرینگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - نشستگاه ، محل جلوی . 2 - تخت ، سریر.
-
سرینگاه
لغتنامه دهخدا
سرینگاه . [ س ُ ] (اِ مرکب ) نشستنگاه هرکسی . (ناظم الاطباء). نشستنگاه . (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج ). || تخت پادشاهان خصوصا. (برهان ).
-
سرینگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] saringāh ۱. جای سر گذاشتن.۲. بالش و بالای بستر که بر آن سر میگذارند.
-
سرینگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] soringāh ۱. جای نشستن؛ نشستنگاه؛ تخت؛ اورنگ.۲. ران و کفل.
-
جستوجو در متن
-
بطیء، کند، کندرو
واژگان مترادف و متضاد
۱. چالاک، زرنگ، فرز ۲. به سرعت، شتابان، فورسرین ۳. کفل، کپل، سرون، سرینگاه، نشیمنگاه، ورک، باسن