کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریع تر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریع تر
دیکشنری فارسی به عربی
بالاحري
-
واژههای مشابه
-
سريع
دیکشنری عربی به فارسی
اظهارداشتن , بيان کردن , اداکردن , سريع السير , صريح , روشن , ابراز کردن
-
سريع
دیکشنری عربی به فارسی
چابک , زرنگ , فرز , زيرک , سريع الا نتقال , سرزنده وبشاش , تند , باروح , رايج , چست , تيز , اراسته , پاکيزه , سريع , تندرو , سريع العمل , سريع السير , سرعت
-
سَرِيعُ
فرهنگ واژگان قرآن
سريع - هميشه با سرعت
-
سریع السیر
فرهنگ واژههای سره
تندرو، تیزرو
-
rapid intake
جذب سریع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] تشکیل اولین جلسۀ مشاوره ظرف 48 ساعت پس از اعلام آمادگی مُراجع برای شروع درمان
-
express
سریعالسیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مشترک حملونقل] وسیلۀ نقلیۀ دارای حرکت سریع بدون توقف یا با توقف کم
-
mixograph
خمیرنگار سریع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی خمیرنگار که خواص نانوایی آرد را در زمان نسبتاً کوتاهی نشان میدهد
-
سریع الانتقال
فرهنگ فارسی معین
(سَ عُ لْ. اِ تِ) [ ع . ] (ص مر.) تیزهوش ، تندفهم .
-
سریع السیر
فرهنگ فارسی معین
(سَ عُ سَّ) [ ع . ] (ص مر.) تندرو.
-
طريق سريع
دیکشنری عربی به فارسی
شاهراه , بزرگراه , راه , بين ايالتي , بين ايالتها و کشورهاي مختلف
-
سريع البکاء
دیکشنری عربی به فارسی
اشک زا , اشکبار , اشکي , غصه دار
-
سریع الانتقال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت)[عربی] [مجاز] sari'ol'enteqāl آنکه مطلبی را زود درک کند؛ تیزهوش؛ تندفهم.
-
سریع الحرکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sari'olhare(a)ke تندرو؛ چالاک.