کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سریع الا نتقال
دیکشنری فارسی به عربی
سريع
-
حرکت تند و سریع
دیکشنری فارسی به عربی
هزة
-
تکان سریع دادن
دیکشنری فارسی به عربی
هزة
-
قایق پارویی سریع السیر
دیکشنری فارسی به عربی
حفلة
-
سریع السیر حرکت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قذيفة المدفع
-
personal rapid transit system
سامانۀ جابهجایی سریع شخصی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی سامانۀ حملونقل خودکار با وسایل نقلیۀ کوچک دو یا ششنفره که با رایانه فرماندهی میشود
-
group rapid transit system
سامانۀ جابهجایی سریع گروهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] نوعی سامانۀ حملونقل خودکار شامل وسایل نقلیۀ متوسط برقی که در حریم خاص یا معابر هدایتشدۀ ویژهای حرکت میکنند
-
حرکت تند و سریع و با ضربت
دیکشنری فارسی به عربی
سوط
-
صدای وزوز(در اثر حرکت سریع)
دیکشنری فارسی به عربی
تنين
-
نوعی کشتی دو دگلی سبک و سریع السیر
دیکشنری فارسی به عربی
سفينة شراعية
-
واژههای همآوا
-
ثریا
فرهنگ نامها
(تلفظ: sorayyā) (عربی) (= پروین) ، ← پروین.
-
ثریا
واژگان مترادف و متضاد
۱. پروین، نرگسه ۲. چلچراغ
-
ثریا
فرهنگ فارسی معین
(ثُ رَ یّ) [ ع . ] 1 - چلچراغ . 2 - پروین ، یکی از صورت های فلکی .
-
صریع
لغتنامه دهخدا
صریع. [ ص َ ] (ع ص ، اِ) افتاده . ج ، صَرْعی ̍. افکنده . (منتهی الارب ). بیفکنده . (مهذب الاسماء). انداخته : نون الهوان من الهوی مسروقه فصریع کل هوی صریع هوان . (سندبادنامه ص 262).|| کمان ناتراشیده یا کمانی که چوب او بر درخت خشک شده باشد. || تازیانه ...
-
صریع
لغتنامه دهخدا
صریع. [ ص ِرْ ری ] (ع ص ) نیک اندازنده . || آنکه همه ٔ اقران خود را اندازد. (منتهی الارب ).