کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سریش
/seriš/
معنی
گیاهی از تیرۀ سوسنیها، دارای ساقۀ کوتاه، برگهای دراز نوکتیز، گلهای خوشهای و ریشۀ ضخیم که آن را پس از خشک کردن آرد میکنند و برای چسباندن کاغذ و بعضی چیزهای دیگر به کار میبرند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
glue, paste
-
جستوجوی دقیق
-
سریش
فرهنگ فارسی معین
(س رِ) (اِ.) ریشة گیاهیست که آن را آرد می کنند و از خمیر آن ماده ای چسبناک به دست می آورند.
-
سریش
لغتنامه دهخدا
سریش . [ س ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خواشید بخش ششتمد شهرستان سبزوار. سکنه آن 397 تن و آب آن از قنات است . محصول آن غلات ، پنبه ، میوه جات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
سریش
لغتنامه دهخدا
سریش . [ س ِ ](اِ) رستنی باشد که در سبزی و تازگی بپزند و با ماست بخورند و بعد از رسیدگی خشک کنند و آرد سازند و کفشگران و صحافان چیزها بدان چسبانند. (برهان ). چیزی که نجار و کمانگر و صحاف و چرم گر بدان چیزها چسبانند.و آن را از ماهی و پوست خام سازند. (...
-
سریش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) seriš گیاهی از تیرۀ سوسنیها، دارای ساقۀ کوتاه، برگهای دراز نوکتیز، گلهای خوشهای و ریشۀ ضخیم که آن را پس از خشک کردن آرد میکنند و برای چسباندن کاغذ و بعضی چیزهای دیگر به کار میبرند.
-
سریش
دیکشنری فارسی به عربی
صمغ , معجون
-
سریش
لهجه و گویش بختیاری
seriš lowa .
-
واژههای مشابه
-
سریش کردن
لغتنامه دهخدا
سریش کردن . [ س ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) چسباندن . بهم وصل کردن : کز دوبال سریش کرده نشدهیچ طرار جعفر طیار.سنایی .
-
سریش شدن
لهجه و گویش تهرانی
سماجت
-
مث سریش
لهجه و گویش تهرانی
سمج
-
سِریش و گَچ
فرهنگ گنجواژه
نوعی ملات برای آینه کاری و کاشی کاری.
-
جستوجو در متن
-
چریش
لغتنامه دهخدا
چریش . [ چ ِ ] (اِ) چرش . سریش . برواق . بروق . بوته ٔ سریش . سیراس خنثی . خنثی . تیقلیش . رجوع به سریش و چرش شود.
-
ثرط
لغتنامه دهخدا
ثرط. [ ث َ / ث َ رَ ] (ع اِ) (ظَ . معرب سریش ) سریش . (از منتخب و صراح ) (غیاث اللغة). سریش کفشگران . || سرگین . ج ، ثروط.
-
چسب
واژگان مترادف و متضاد
سریش، سریشم، موادچسبنده