کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریرة
لغتنامه دهخدا
سریرة. [ س َ رَ ] (ع اِ) راز. (منتهی الارب ) (دهار). راز و آنچه پنهان کرده شود، سرائر جمع آن است . (آنندراج ). نهان . (مهذب الاسماء). || بمجاز معنی خصلت و طبیعت . (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
خبث سریره
واژهنامه آزاد
خُبثِ سَریره ( در فقه = خُبْثُ السَّرِیرَه ):پلیدی باطن انسان که هویدا و آشکار نیست .
-
واژههای همآوا
-
سریرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خصلت، خو، داب، خوی ۲. باطن ۳. راز، سریره، سر ۴. نیت
-
سریرت
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ) [ ع . سریرة ] (اِ.) 1 - راز. 2 - باطن ، نیت . ج . سرائر.
-
سریرت
لغتنامه دهخدا
سریرت . [ س َ رَ ] (ع اِ) راز و آنچه نهان کرده شود ودر مجاز به معنی خصلت و طبیعت . (غیاث اللغات ). سریرة : سلطان بر سریرت و غور مکر و خدیعت او وقوف یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). خلوص اعتقاد او در موالات دوست و نصوح سریت و سریرت او در مطاوعت حضرت عرض...
-
صریرة
لغتنامه دهخدا
صریرة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) درهم نقد کرده شده . || آنکه در صره بسته باشد. (منتهی الارب ).
-
صریرة
لغتنامه دهخدا
صریرة. [ ص ُ رَ رَ ] (ع ص ) تنگ خوی . کوتاه عقل . (منتهی الارب ).
-
سریرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سریرة، جمع: سَرائِر] [قدیمی] sarirat نیت؛ باطن.
-
جستوجو در متن
-
سریرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خصلت، خو، داب، خوی ۲. باطن ۳. راز، سریره، سر ۴. نیت
-
سریرت
فرهنگ فارسی معین
(سَ رَ) [ ع . سریرة ] (اِ.) 1 - راز. 2 - باطن ، نیت . ج . سرائر.
-
سرایر
لغتنامه دهخدا
سرایر. [ س َ ی ِ ] (ع اِ) سَرائر. ج ِ سَریرة : در مکنونات و مغیبات سخن گوید و از سرایر و ضمایر نشان دهد. (سندبادنامه ص 242).غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی . سعدی .همینکه به سری از سرایر بیچون وقوف یابند. (سعدی )...
-
سریرت
لغتنامه دهخدا
سریرت . [ س َ رَ ] (ع اِ) راز و آنچه نهان کرده شود ودر مجاز به معنی خصلت و طبیعت . (غیاث اللغات ). سریرة : سلطان بر سریرت و غور مکر و خدیعت او وقوف یافت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). خلوص اعتقاد او در موالات دوست و نصوح سریت و سریرت او در مطاوعت حضرت عرض...