کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الفیه
لغتنامه دهخدا
الفیه . [ اَ ی َ / ی ی َ ] (اِ) بمعنی الفینه . (فرهنگ جهانگیری ). آلت مردی . (برهان قاطع). آلت تناسل . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). کنایه از آلت تناسل . (از غیاث اللغات ). در اصطلاح رندان کنایه از قضیب و ذَکَر. (غیاث اللغات ). شاید لفظ مذکور مخفف الفی...
-
جاندار
لغتنامه دهخدا
جاندار. (نف مرکب ،اِ مرکب ) معروف است که انسان و حیوان زنده باشد. (برهان ). ذی روح . دارای روان . حیوان . (ناظم الاطباء). || قادر. توانا. (ناظم الاطباء). || (از: جان ، سلاح + دار، دارنده ) معرب نیز: جاندار. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). سلاح دار. (برهان )...
-
خادم
لغتنامه دهخدا
خادم . [ دِ ] (ع ص ) خدمتکار. پرستار. پرستنده . نوکر. گماشته . ملازم . چاکر. ج ، خُدّام ، خَدَم ، خادمین ، خَدَمه . مؤنث . خادمه : چون ملک الهند است از آن دیدگانش گردش بر خادم هندو دو رست . خسروی .شمرده ست خادم در ایوان شاه کز ایشان یکی نیست بی دستگ...