کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سریانی
/soryāni/
معنی
۱. زبانی از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی که در میان آشوریها و کلدانیهای عراق، سوریه، ترکیه، و ایران رایج بوده است.
۲. قومی از نژاد سامی که در این سرزمین ساکن بودند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریانی
لغتنامه دهخدا
سریانی . [ س ُرْ ] (ص نسبی ) لغت ترسایان به زبانی که تورات نازل شد. (آنندراج ). زبان نبطی . (مفاتیح العلوم ). منسوب بسورستان (عراق و بلاد). (معجم البلدان ). نام قوم سامی نژاد که با قوم آرامی خویشاوند بودند و لهجه ٔ آن را نیز سریانی نامند. این لهجه از...
-
سریانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سورستان، سرزمینی شمال بینالنهرین و سوریه) [عربی: سریانیّ] soryāni ۱. زبانی از خانوادۀ زبانهای حامی ـ سامی که در میان آشوریها و کلدانیهای عراق، سوریه، ترکیه، و ایران رایج بوده است.۲. قومی از نژاد سامی که در این سرزمین ساکن...
-
جستوجو در متن
-
فادما
لغتنامه دهخدا
فادما. (سریانی ، اِ) به سریانی اسم توتیا است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
یعمیضه
لغتنامه دهخدا
یعمیضه . [ ] (سریانی ، اِ) به لغت سریانی ، ریواس است . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 351). رجوع به یغمیصا و ریواس شود.
-
رویا
لغتنامه دهخدا
رویا. (سریانی ، اِ) اسم سریانی عنب الثعلب است . (از اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به عنب الثعلب شود.
-
شحیثا
لغتنامه دهخدا
شحیثا. [ ش َ ] (سریانی ، اِ) کلمه ای است سریانی که بدان کلیدان بی کلید گشاده گردد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
المیاس
لغتنامه دهخدا
المیاس . [ ] (سریانی ، اِ) در سریانی الماس است . رجوع به الماس و الجماهر بیرونی ص 92 شود.
-
بارسمیسوس
لغتنامه دهخدا
بارسمیسوس . [ ] (اِخ ) به سریانی نام ملکی از ملائک .
-
عرویا
لغتنامه دهخدا
عرویا. [ ] (اِ) سریانی است ، به فارسی گزانگبین است . (مخزن الادویة).
-
عطران
لغتنامه دهخدا
عطران . [ ] (اِ) به سریانی قطران است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
عفاید
لغتنامه دهخدا
عفاید. [ ] (اِ) به سریانی مغاث است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کبیتا
لغتنامه دهخدا
کبیتا. [ ] (اِ) به سریانی جبن است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کلتا
لغتنامه دهخدا
کلتا. [ ](اِ) به سریانی سپستان است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
کیزیغ
لغتنامه دهخدا
کیزیغ. [ ] (اِ) به سریانی خیری است . (فهرست مخزن الادویه ).