کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگشاده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرگشاده
/sargošāde/
معنی
چیزی که سرش باز باشد از قبیل پاکت و بطری و قوطی سرباز؛ روباز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
patent
-
جستوجوی دقیق
-
سرگشاده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دِ) (ص .) صریح ، بی پرده .
-
سرگشاده
لغتنامه دهخدا
سرگشاده . [ س َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) روشن . واضح . بی ملاحظه : خداوند سرگشاده با بنده بگوید که چه اندیشه است و رای عالی بر چه قرار داده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 593). || گسترده . بازشده . پهن : خانه ٔ او را کس در گشاده ندیدی و سفره اش ر...
-
سرگشاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) sargošāde چیزی که سرش باز باشد از قبیل پاکت و بطری و قوطی سرباز؛ روباز.
-
واژههای مشابه
-
نامه سرگشاده
دیکشنری فارسی به عربی
الرسالة المفتوحة
-
جستوجو در متن
-
الرسالة المفتوحة
دیکشنری عربی به فارسی
نامه سرگشاده
-
مُّنَشَّرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
سرگشاده - انتشار یافته
-
گمیج
لغتنامه دهخدا
گمیج . [ گ َ ] (اِ) در لهجه ٔ قزوینی ، دیزی سرگشاده .
-
گاودوش
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) ظرفی سرگشاده که شیر گاومیش و گاو را در آن دوشند.
-
open letter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نامه ی سرگشاده، نامه سر گشاده
-
پارچ
لغتنامه دهخدا
پارچ . (اِ) آب پاش بزرگ . || ظرفی از مس یا سفال که چون کوزه ٔ سرگشاده است .
-
تیانچه
لغتنامه دهخدا
تیانچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) دیگ سرگشاده ٔ کوچک باشد. (برهان ). مصغر تیان . دیگ کوچک سرگشاده . (ناظم الاطباء). تیان خرد. تیان کوچک . دیگی که سر گشاده تر از بن دارد. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
-
گشادنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گشادهنامه› [قدیمی] gošādnāme ۱. نامۀ سرگشاده.۲. حکم؛ فرمان.۳. منشور پادشاهان.۴. عنوان کتاب یا نامه.۵. دیباچۀ کتاب.
-
خباک
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِ.) 1 - چهاردیواری سرگشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاه داری کنند. 2 - کنایه از: جای خفه و تنگ .