کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگذشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرگذشت
/sargozašt/
معنی
آنچه بر کسی گذشته؛ حادثهای که برای کسی رخ داده؛ شرح حال: ◻︎ بپرسیدشان کاندر این سادهدشت / چه دارید از افسانهها سرگذشت (نظامی۶: ۱۱۱۳).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شرح حال، ترجمه احوال، بیوگرافی
۲. ماوقع، ماجرا، واقعه، احوال
۳. افسانه، حکایت، داستان، قصه
دیکشنری
adventure, case, history, relation
-
جستوجوی دقیق
-
سرگذشت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شرح حال، ترجمه احوال، بیوگرافی ۲. ماوقع، ماجرا، واقعه، احوال ۳. افسانه، حکایت، داستان، قصه
-
biography, biographie (fr.)
سرگذشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] کتابی که در آن زندگینامۀ شخصیتی شرح داده شده باشد متـ . شرح حال، زندگینامه
-
سرگذشت
فرهنگ فارسی معین
(سَ . گُ ذَ) (اِ.) 1 - رویداد، واقعه . 2 - شرح حال .
-
سرگذشت
لغتنامه دهخدا
سرگذشت . [ س َ گ ُ ذَ ] (اِ مرکب ) واقعه و احوال . (آنندراج ). ماجرا. (شرفنامه ٔ منیری ). سَمَر. (بحرالجواهر). واقعه و حادثه و اتفاق و ماجرا. (ناظم الاطباء). شرح حال : ... و سرگذشت های ایشان بر آنجای نبشته است . (حدود العالم ). امیر سبکتکین با من [ ا...
-
سرگذشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرگذشته› sargozašt آنچه بر کسی گذشته؛ حادثهای که برای کسی رخ داده؛ شرح حال: ◻︎ بپرسیدشان کاندر این سادهدشت / چه دارید از افسانهها سرگذشت (نظامی۶: ۱۱۱۳).
-
سرگذشت
دیکشنری فارسی به عربی
فعل , مذکرات , مغامرة
-
واژههای مشابه
-
autobiography
سرگذشت خود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] شرح حال فرد که به قلم خودش نوشته شده باشد متـ . سرگذشت من، شرح حال خود، شرح حال من، زندگینامۀ خود، زندگینامۀ من، زندگینامۀ خودنوشت * در ترجمۀ عبارت "my autobiography" میتوان از ترکیبات "زندگینامۀ من"، "سرگذشت من "، "شرح حال من" استفاده ...
-
سرگذشت من
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← سرگذشت خود
-
پر سرگذشت
دیکشنری فارسی به عربی
مغامر
-
جستوجو در متن
-
بیوگرافی
فرهنگ واژههای سره
زندگینامه، سرگذشت، سرگذشت نامه
-
شرح حال
فرهنگ واژههای سره
سرگذشت
-
زندگینامه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← سرگذشت
-
زندگینامۀ خود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← سرگذشت خود