کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سرک کشیدن
لغتنامه دهخدا
سرک کشیدن . [ س َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) سر کشیدن از جایی یواشکی برای اطلاع از امری . (فرهنگ فارسی معین ). گردن کشیدن برای دیدن چیزی از جایی . آهسته و آرام گردن کشیدن برای دیدن جایی یا چیزی . (یادداشت مؤلف ).
-
سرک انگبین
لغتنامه دهخدا
سرک انگبین . [ س ِ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) سکنجبین معرب آن است . (رشیدی ). سکنجبین . سکنگبین . رجوع به همین کلمات شود.
-
شانه سرک
لغتنامه دهخدا
شانه سرک . [ ن َ / ن ِ س َ رَ ] (اِ مصغر) تصغیر شانه سر و نام دیگری است هدهد را. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). شانه بسر. شانه سر. (فرهنگ جهانگیری ). رجوع به شانه سر شود.
-
سنگ سرک
لغتنامه دهخدا
سنگ سرک . [ س َ س َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان راستوپی بخش مرادکوه شهرستان شاهی . دارای 380 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و مختصر گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
سر دادن،سرک دادن
لهجه و گویش تهرانی
زیادتر دادن،در تعویض اضافه پرداختن
-
سَرَک،() دادن،()آوردن
لهجه و گویش تهرانی
اضافه پرداخت،زیادتر دادن در تعویض،مازادآوردن
-
واژههای همآوا
-
سَرَکْ
لهجه و گویش گنابادی
sarak در گویش گنابادی یعنی خبرگیری ، سر زدن ، فضولی ، جاسوسی ، دید زدن
-
جستوجو در متن
-
bidding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مناقصه، سرک
-
کله کشیدن
لهجه و گویش تهرانی
سرک کشیدن
-
abundances
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراوانی، وفور، فزونی، سرک
-
سر دالی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
نگاه دزدانه، سرک کشیدن،دالی کردن
-
دیدکی
واژهنامه آزاد
Didaki سرک کشیدن از پشت دیوار یا هر چیز دیگری
-
غارچوکولی
واژهنامه آزاد
سرک کشیدن به هر سوراخ جهت یافتن چیزی که آن را مخفی کرده اند
-
excess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اضافی، مازاد، اضافه، افراط، زیادی، فزونی، زیادتی، بی اعتدالی، سرک