کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرکیسه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرکیسه کردن
لغتنامه دهخدا
سرکیسه کردن . [ س َ رِ / س َرْ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر و کیسه کردن . از کسی چیزی گرفتن برای خود. باتلطف در سخن و تملق مالی از او بعطا گرفتن . از او مالی به حیله یا تضرع و کلاشی بدست آوردن : هرچند سرکیسه ٔ این طایفه مهر است کردیم سرکیسه ولی ا...
-
سرکیسه کردن
لهجه و گویش تهرانی
تیغ زدن
-
واژههای مشابه
-
سرکیسه کن
لهجه و گویش تهرانی
تلکه گیر.
-
واژههای همآوا
-
سر کیسه کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ یا سِ. کَ دَ)(مص م .) اخاذی کردن ، با فریب و نیرنگ دارایی کسی را گرفتن .
-
سر کیسه کردن
لهجه و گویش تهرانی
تلکه کردن
-
سر کیسه کردن
لهجه و گویش تهرانی
تیغ زدن ،پول زیادی گرفتن
-
جستوجو در متن
-
تلکه کردن
لهجه و گویش تهرانی
بزور یا نیرنگ از کسی پول گرفتن،سرکیسه کردن.
-
لفت و لیس کردن
لغتنامه دهخدا
لفت و لیس کردن . [ ل ِ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاسه لیسی کردن . به بازمانده ٔهر چیز راضی شدن و خوردن . || سرکیسه کردن و از چیزها که در اختیار اوست برداشتن نه آشکارا.
-
سر و کیسه کردن
لغتنامه دهخدا
سر و کیسه کردن . [ س َ رُ س َ / س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرکیسه کردن . ربودن مایعرف کسی به نوعی که چیزی پیش او نماند. مأخذ آن کیسه و تیغ حمامی است که چرک در بدن و مو بر سر نمیگذارد. (آنندراج ) : هرچند سرکیسه ٔ این طایفه مهر است کردیم سر و کیسه ولی اه...
-
کیسه
لغتنامه دهخدا
کیسه . [ س َ / س ِ ] (اِ) خریطه که در آن پول و زر نگه دارند. (آنندراج ). خریطه ٔ کوچکی که در آن پول می ریزند و یا در آن نوشتجات و اسنادو کاغذهای کاری را می گذارند و عموماً از ابریشم و پارچه های ظریف دیگر آن را می سازند، و هر خریطه مانندی که در آن چیز...
-
لوح
لغتنامه دهخدا
لوح . [ ل َ ] (ع اِ) هوای میان آسمان و زمین . (منتهی الارب ). میان آسمان و زمین . (مهذب الاسماء). || نام آلتی از آلات ساعات . (مفاتیح العلوم خوارزمی ). || پاتخته ٔ چوبی که جولاهه به انگشتان پا محکم میگیرد. (غیاث ). || تخته . (بحر الجواهر) (ترجمان الق...