کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرچه
/sarče/
معنی
= پنگان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرجه› [قدیمی] sarče = پنگان
-
جستوجو در متن
-
آل تمغا
فرهنگ واژههای سره
سرچه مهر
-
امساک کردن
لغتنامه دهخدا
امساک کردن . [ اِ ک َ دَ] (مص مرکب ) بخل کردن و قصور کردن و خود را باز داشتن از چیزی . (ناظم الاطباء). دریغ داشتن : تو از فشاندن تخم امید دست مدارکه در کرم نکند ابر نوبهار امساک . صائب (از آنندراج ).سرچه باشد که من از تیغ تو امساک کنم ترسم آنرا گره خ...
-
چتوک
لغتنامه دهخدا
چتوک . [ چ ُ ] (اِ) بمعنی چغوک است که گنجشک باشد و بعربی عصفور خوانند.(برهان ). گنجشک باشد و آن را چغوک و چکوک نیز خوانند. (جهانگیری ). بمعنی گنجشک یعنی سرچه و چغک و چکوک .(شعوری ). بمعنی چقوق است که گنجشک باشد و بعربی عصفور خوانند. (آنندراج ). چغوک ...
-
گیلان غرب
لغتنامه دهخدا
گیلان غرب . [ ن ِ غ َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای سه گانه ٔ شهرستان شاه آباد. مشخصات آن به شرح زیر است : از طرف شمال ، به بخشهای سرپل ذهاب ، کرند مرکزی ، شاه آباد، از طرف جنوب ، شهرستان ایلام از خاور به دهستان منصوری و بخش شیروان چرداول از طرف شمال باختری...
-
عصفور
لغتنامه دهخدا
عصفور. [ ع ُ ] (ع اِ) گنجشک . (منتهی الارب ) (دهار). گنجشک نر. (ناظم الاطباء). پرنده ای است . (از اقرب الموارد). بفارسی گنجشک و به ترکی سرچه نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بپارسی گنجشک خوانند و نیکوترین آن فربه بود و آنچه در خانه فربه شود بد بود، او...