کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرچشمه گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرچشمه گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
انبثق , انشا
-
واژههای مشابه
-
گندشلو سرچشمه
لغتنامه دهخدا
گندشلو سرچشمه . [ گ ُ دُ س َ چ َ م َ / م ِ ] (اِخ ) هفت فرسخ میانه ٔ شمال و مغرب شیراز است [ از دهات بلوک شیراز ] . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 194).
-
کندشلو سرچشمه
لغتنامه دهخدا
کندشلو سرچشمه . [ ] (اِخ ) قریه ای است هفت فرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
سرچشمه ٔ حبشی
لغتنامه دهخدا
سرچشمه ٔ حبشی . [ س َ چ ِ م َ ی ِ ح َ ب َ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه . دارای 287 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و نخود است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سرچشمه ٔ میلانلو
لغتنامه دهخدا
سرچشمه ٔ میلانلو. [ س َ چ ِ م َ ی ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میلانلو بخش شیروان شهرستان قوچان . دارای 427 تن سکنه . آب آن از قنات . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سرچشمه دار
لغتنامه دهخدا
سرچشمه دار. [ س َ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) کسی که مخترع و مبتدع امری باشد. (غیاث ) (آنندراج ) : سرمه دارد شکوه ای از چشم کافرکیش اوپیش آن سرچشمه دار نامسلمانی بگو.ملا طغرا (ازآنندراج ).
-
data source
سرچشمۀ دادهها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] آنچه دادهها از آن برگرفته شده باشد، اعم از شیء فیزیکی یا حالت آن یا فرایند یا کمیت یا دستگاهی که تولیدکنندۀ اطلاعات دادهای باشد
-
نزدیک به سرچشمه
دیکشنری فارسی به عربی
ضد التيار
-
جستوجو در متن
-
originated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نشات گرفته، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن
-
originating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منشاء، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن
-
originates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آغاز می شود، سرچشمه گرفتن، اغاز شدن یا کردن، موجب شدن، سر زدن، سرچشمه گرفتن - ناشی شدن
-
مایه گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نشئتگرفتن، سرچشمه گرفتن، ناشی شدن ۲. منبعثشدن، باعث شدن
-
ریشه گرفتن
واژهنامه آزاد
سرچشمه گرفتن. ریشه گرفتن در این معنی غلط مصطلح است (رک کتاب غلط ننویسیم).