کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرچشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرچشمه
/sarče(a)šme/
معنی
جایی که آب از زمین بیرون میآید و جاری میشود؛ محلی که چشمه ظاهر میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چشمه، ماخذ، مبدا، منبع، منشا، ینبوع
۲. کنه، اصل
دیکشنری
derivation, font, fount, fountain, head, headwaters, home, matrix, mother, origin, parent, progenitor, provenance, reference, rise, root, source, spring, torch, wellspring
-
جستوجوی دقیق
-
سرچشمه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشمه، ماخذ، مبدا، منبع، منشا، ینبوع ۲. کنه، اصل
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جائی که از آن آب جوشد. منبع. مخرج الماء. (المنجد) : سرچشمه ٔ حیوان بین در طاس و ز عکس اوریگ تک دریا را بشمار به صبح اندر.خاقانی .دیده ام سرچشمه ٔ خضر و کبوتروار آب خورده و پس جرعه ریزی دردهان آورده ام ....
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 142 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان و بخش قیر و کارزین شهرستان فیروزآباد. دارای 314 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قره آغاج . محصولش غلات ، برنج و خرما. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) نام محله ای است در تهران ، حدود آن فعلاً به محل تقاطعخیابان سیروس و چراغ برق (امیرکبیر) محدود میشود.
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِم َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیزکی بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 177 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، چغندر، بنشن . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِم َ ] (اِخ ) دهی جزو دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 199 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات ، یونجه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان دوبن بخش شیروان شهرستان قوچان . دارای 437 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن انگور است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه .[ س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گرم خان بخش حومه ٔشهرستان بجنورد. دارای 178 تن سکنه . آب آن از چشمه .محصول آن انگور. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سرچشمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarče(a)šme جایی که آب از زمین بیرون میآید و جاری میشود؛ محلی که چشمه ظاهر میشود.
-
سرچشمه
دیکشنری فارسی به عربی
اصل , اصلي , ام , جزر , ربيع , نافورة
-
سرچشمه
لهجه و گویش تهرانی
محل چشمه
-
واژههای مشابه
-
گندشلو سرچشمه
لغتنامه دهخدا
گندشلو سرچشمه . [ گ ُ دُ س َ چ َ م َ / م ِ ] (اِخ ) هفت فرسخ میانه ٔ شمال و مغرب شیراز است [ از دهات بلوک شیراز ] . (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 194).
-
کندشلو سرچشمه
لغتنامه دهخدا
کندشلو سرچشمه . [ ] (اِخ ) قریه ای است هفت فرسنگی میانه ٔ شمال و مغرب شیراز. (فارسنامه ٔ ناصری ).