کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرپوش
/sarpuš/
معنی
۱. پارچهای که زنان با آن سر خود را بپوشانند.
۲. آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پوشینه، در، درپوش
۲. کلاه
۳. روسری
فعل
بن گذشته: سرپوش گذارد
بن حال: سرپوش گذار
دیکشنری
cap, coiffure, headgear, lid, top, wimple
-
جستوجوی دقیق
-
سرپوش
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوشینه، در، درپوش ۲. کلاه ۳. روسری
-
سرپوش
واژگان مترادف و متضاد
رازدار، سرنگهدار، محرم، همراز ≠ پردهدر
-
سرپوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - آن چه بر سر دیگ ، کاسه و مانند آن گذارند تا محتوی آن محفوظ بماند. 2 - مقنعة زنان ، سرانداز.
-
سرپوش
لغتنامه دهخدا
سرپوش . [ س َ ] (نف مرکب ) پوشنده ٔ سر. || (اِ مرکب ) اعم از مقنعه و سرپوش دیگ و طبق خوان و امثال آن است و سرپوشه و سرپوشنه نیز آمده و آن مخفف سرپوشنده است . (انجمن آرا) (آنندراج ). مکبه . نهنبن : ذوالقرنین گفت چرا پیش نیائید و طعام نخورید. سرپوش خوا...
-
سرپوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹سرپوشه، سرپوشنه› sarpuš ۱. پارچهای که زنان با آن سر خود را بپوشانند.۲. آنچه بالای چیزی بگذارند که روی آن پوشیده شود.
-
سرپوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] serpuš آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید؛ رازدار؛ رازنگهدار.
-
سرپوش
دیکشنری فارسی به عربی
غطاء , کبسولة
-
واژههای مشابه
-
سرپوش افتادن
لغتنامه دهخدا
سرپوش افتادن . [ س َ اُ دَ ] (مص مرکب ) آشکار شدن . برملا گشتن : چون ز خوان اوفتاد سرپوشم خواه بگذار خواه بفروشم .نظامی .
-
سرپوش بردن
لغتنامه دهخدا
سرپوش بردن . [ س َ ب ُدَ ] (مص مرکب ) آشکار کردن . برملا کردن : دوش آن غم دل که می نهفتم باد سحرش ببرد سرپوش .سعدی .
-
سرپوش هرچیزی
دیکشنری فارسی به عربی
غطاء
-
special plate service
پذیرایی با بشقاب سرپوشدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی پذیرایی که درطی آن غذاهای داغ در بشقابهای سرپوشدار نقرهای یا بلوری عرضه میشود
-
جستوجو در متن
-
topcap
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپوش
-
سرپوشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarpušne = سرپوش