کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرویسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرویسه
/sarvise/
معنی
= رنگینکمان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرویسه
لغتنامه دهخدا
سرویسه . [ س َرْ س َ / س ِ] (اِ) مصحف «سدکیسه ». سدکیس . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). قوس قزح . (آنندراج ) (برهان ) : چونکه ساقیش داشت بر کف دست همه سرویسه گشت بام و سرا. خسروی (از رشیدی ).رجوع به قوس قزح شود. || مهره های سنگین . (آنندراج ) (برها...
-
سرویسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ سدیسه] sarvise = رنگینکمان
-
جستوجو در متن
-
سریر
لغتنامه دهخدا
سریر. [ س َ / س ِ ] (اِ) سرویسه است که قوس و قزح باشد. (برهان ). قوس و قزح و آن را سدکیس و سرویسه نیز خوانند. (جهانگیری ). آزفنداک . آژفنداک . تیرآژه .
-
سویسه
لغتنامه دهخدا
سویسه . [ س َ س ِ ] (اِ) قوس و قزح . (برهان ) (جهانگیری ).قوس و قزح مخفف سرویسه . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ).
-
شدکیس
لغتنامه دهخدا
شدکیس . [ ش َ ](اِ) قوس قزح را گویند و آن را کمان رستم نیز خوانند. سرکیش . (برهان ). سدکیس . سرکیس . (سروری ). کمان سام . سویسه . سرویسه . (سروری ). ککلم . (برهان ) (سروری ).
-
ترسه
لغتنامه دهخدا
ترسه . [ ت ُ س َ / س ِ ] (اِ) قوس قزح . (برهان ) (ازفرهنگ جهانگیری ) (اوبهی ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آژفنداک . (ناظم الاطباء). آنرا تربسه و تربیسه و سرویسه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
آدینده
لغتنامه دهخدا
آدینده . [ ی َ دَ / دِ ] (اِ) قوس قزح : عَلَم ابر و تندر بود کوس اوکمان آدینده شود ژاله تیر. رودکی .و آن راکمان گردون ، کمان بهن ، کمان رستم ، کمان شیطان ، آفنداک ، شدکیس ، سرویسه ، تیراژه ، صدکیس ، آزفنداک ، ایرسا، طوق بهار، افنداک و درونه نیز خوانن...
-
رنگین کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ranginkamān کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد میشود؛ قوسوقزح؛ کمان رستم؛ کمان بهمن؛ کمان سام؛ آزفنداک؛ آژفنداک؛ آفنداک؛ کرکم؛ کلکم؛ نوس؛ نوسه؛ نوشه؛ سویسه؛ سرویسه؛ تربسه؛ تربیسه؛ ترسه؛ سدکیس؛ شدکیس؛ سرکیس؛ اغلی...
-
رخش
لغتنامه دهخدا
رخش . [ رَ ] (ص ، اِ) آمیختگی رنگ سرخ و سفید. (ناظم الاطباء). سرخ و سفید. (از فرهنگ خطی ). رنگ سرخ و سفید درهم آمیخته باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). رنگ سرخ و سپید به یکدیگر آمیخته و بور ابرش را به اعتبار آنکه رنگ سرخ و سپید و درهم است نیز رخش خواندن...