کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروشنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سروشنه
لغتنامه دهخدا
سروشنه . [ س ُ ش ِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به اسروشنه و اشروسنه والتفهیم ابوریحان ص 199 و تاریخ سیستان ص 27 شود.
-
جستوجو در متن
-
سروشینه
لغتنامه دهخدا
سروشینه . [ س ُ ن َ ] (اِخ ) سروشنه . اسروشنه . اشروسنه . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 421 و همین کلمات شود.
-
چرقان
لغتنامه دهخدا
چرقان . [ چ َ ] (اِخ ) شهرکی است [ به ماوراء النهر ] از سروشنه ، جایی آبادان . (حدود العالم چ سید جلال تهرانی ص 67).
-
فامین
لغتنامه دهخدا
فامین . (اِخ ) دهی است به بخارا. (منتهی الارب ). از قرای بخاراست . (معجم البلدان ). شهری است به ماوراءالنهر از ناحیت سروشنه بر راه خجند و فرغانه و اندر وی حصاری است محکم . جایی با کشت و برزبسیار است . (حدود العالم ). از قرار معلوم روزی شهر بوده و سپس...
-
ژه
لغتنامه دهخدا
ژه . [ ژَ / ژِ ] (پسوند) علامت تصغیر است مانند چه و «زه » در: نایژه ، و دریاژه : هفتم دریاژه کاندر حد سروشنه است که از چهار رود پیوندد که از بتمان گشاید اندر میان کوههاست از او رودی بگشاید که آب سمرقند و بخارا و سغد از آنجاست مقدار چهار فرسنگ اندر چه...
-
بتمان
لغتنامه دهخدا
بتمان . [ ] (اِخ ) ناحیتی است [ به ماوراء النهر ] اندر کوهها و شکستگی ها از حدود سروشنه ، و او را سه حد است : بتمان اندرونی و بتمان میانه و بتمان بیرونی . و این ناحیتی است باکشت و برز بسیار، و جای درویشان ، و اندر کوههای وی معدن نوشادرست بسیار. (از ح...
-
ساباط
لغتنامه دهخدا
ساباط. (اِخ ) شهرکی است به ماوراءالنهر از حدود سروشنه با کشت و برز و مردم بسیار. (حدود العالم ص 68). شهرکی معروف است در ماوراءالنهر در نزدیکی اشروسنه ، در 10 فرسنگی خجند و 20 فرسنگی سمرقند. (سمعانی ) (معجم البلدان یاقوت ) (دمشقی ). شهر ساباط تا کنون ...
-
اسروشنه
لغتنامه دهخدا
اسروشنه . [ اُ ش َ ن َ / اَ ش َ ن َ / اِ رَ ش َ ن َ ] (اِخ ) نام شهری است از ماوراءالنهر. (جهانگیری ) (برهان ). شهری است از بناهای گشتاسب به ماوراءالنهر. (انجمن آرای ناصری ). شهری بزرگ وراء سمرقند، دون سیحون . (انساب سمعانی ). یاقوت گوید: اسروشنة بال...
-
خان
لغتنامه دهخدا
خان . (اِخ ) نام ناحیتی بوده است بر شمال هندوستان و در حدود العالم با خصوصیات جغرافیایی زیر میتوان برای آن مشخصاتی یافت . 1 - شرق وی (هندوستان ) ناحیت چین است و تبت و جنوب وی دریای اعظم است و مغرب وی رود مهران است و شمال ناحیت شکنان و خان است . (حدود...
-
شکستگی
لغتنامه دهخدا
شکستگی . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی شکسته .کسر. شکستن . تکسر. خنث . (یادداشت مؤلف ). کسر و انکسار. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) : چون زمین بر شکستگی است چراآسمان بی تفاوتست و فطور. ناصرخسرو. || ناسره بودن مسکوک فلزی : سفال را ...
-
ماوراءالنهر
لغتنامه دهخدا
ماوراءالنهر.[ وَ ئَن ْ ن َ ] (اِخ ) ناحیتی است که حدود مشرق وی حدود تبت است و جنوب وی خراسان و حدود خراسان و مغرب وی غور است و حدود خلخ و شمالش هم حدود خلخ است . و این ناحیتی است عظیم و آبادان و بسیار نعمت و در ترکستان و جای بازرگانان و مردمانی اند ج...
-
خجند
لغتنامه دهخدا
خجند. [ خ ُ ج َ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در ماوراءالنهر که مولد کمال است . (برهان قاطع). نام شهری از بلاد ماوراءالنهر که مولد کمال خجندی از آن شهر است . (شرفنامه ٔ منیری ). قصبه ای است از ماوراءالنهر. (غیاث اللغات ). شهری است از اقلیم پنجم بفرغانه بر...
-
میر
لغتنامه دهخدا
میر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث ). امیر و پادشاه و سلطان . (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره ٔ اضافه هم آید مثل لفظ میرآب ، به معنی داروغه ٔ آب و میردریا که آن را در عرف این دی...