کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سروش
/soruš/
معنی
۱. [مجاز] پیامآور.
۲. در آیین زردشتی، یکی از ایزدان که مظهر اطاعت و فرمانبرداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمانبرداری میآموزد: ◻︎ به فرمان یزدان خجستهسروش / مرا روی بنمود در خواب دوش (فردوسی۲/۴۱۴).
۳. (موسیقی) گوشهای در دستگاه ماهور.
۴. [قدیمی] فرشته.
۵. [قدیمی] جبرئیل.
۶. [قدیمی] موکل بر روز هفدهم از هر ماه خورشیدی (سروش روز) است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جبرئیل، فرشته، مطیع، ملک، نیوشا، هاتف، جبرائیل
۲. پیکایزدی
۳. الهام، پیام غیبی
۴. هفدهمین روز ماهشمسی
دیکشنری
angel, Gabriel
-
جستوجوی دقیق
-
سروش
فرهنگ نامها
(تلفظ: soruš) (به مجاز) پیام آور ؛ (در قدیم) فرشتهی پیام آور ، فرشته ؛ (به مجاز) پیامی که از عالم غیب برسد، الهام ؛ (در قدیم) جبرائیل ؛ (در موسیقی ایرانی) گوشهای در دستگاه ماهور ؛ (در گاه شماری) روز هفدهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم .
-
سروش
واژگان مترادف و متضاد
۱. جبرئیل، فرشته، مطیع، ملک، نیوشا، هاتف، جبرائیل ۲. پیکایزدی ۳. الهام، پیام غیبی ۴. هفدهمین روز ماهشمسی
-
سروش
فرهنگ فارسی معین
(سُ) [ په . ] (اِ.) 1 - فرشته . 2 - نام روز هفدهم از هر ماه شمسی . 3 - در آیین زردشتی ، نماد فرمانبرداری از اهورامزدا که به امر حساب و کتاب در روز رستاخیز می پردازد.
-
سروش
لغتنامه دهخدا
سروش . [ س ُ ] (اِ) اوستا «سرئوشه » . سرئوشه در اوستا بمعنی اطاعت و فرمانبرداری و مخصوصاً پیروی از اوامر خداوندی است و آن از ریشه ٔ اوستائی سرو (سرو) بمعنی شنیدن آمده . در گاتها بیشتر سرئوشه بهمین معنی یاد شده (یسنا 44 قطعه ٔ 16، یسنا 45 قطعه ٔ 5 و ج...
-
سروش
لغتنامه دهخدا
سروش . [ س ُ ] (اِخ ) نام منجم هندی در دربار یزدگرد : یکی مایه ور بود با فر و هوش سر هندوان بود نامش سروش .فردوسی .
-
سروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: srōš] ‹اسروش› soruš ۱. [مجاز] پیامآور.۲. در آیین زردشتی، یکی از ایزدان که مظهر اطاعت و فرمانبرداری از اوامر اهورامزدا است و به بندگان راه فرمانبرداری میآموزد: ◻︎ به فرمان یزدان خجستهسروش / مرا روی بنمود در خواب دوش (فردوسی۲/۴۱۴).۳....
-
سروش
دیکشنری فارسی به عربی
اوراکل
-
واژههای مشابه
-
سروش اصفهانی
لغتنامه دهخدا
سروش اصفهانی . [ س ُ ش ِ اِ ف َ ](اِخ ) (1228 - 1285 هَ . ق .) میرزا محمدعلی خان بن قنبرعلی اصفهانی سدهی . شرح احوال وی مجملاً در مجمعالفصحاء و گنج شایگان و حدیقةالشعراء و سایر تذکره های عهد قاجاریه مندرج است . ولی هیچ کدام از مآخذ مذکور متعرض این نک...
-
سروش اعظم
لغتنامه دهخدا
سروش اعظم . [ س ُ ش ِ اَ ظَ ] (اِخ ) نام جبرئیل علیه السلام است . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
سروش آذران
لغتنامه دهخدا
سروش آذران . [ س ُ ذَ ] (اِخ ) حمزه ٔ اصفهانی در سنی ملوک الارض و الانبیاء در پادشاهی شاپور ذوالاکتاف آورده : «ونصب بقریة حروان من رستاق جی ناراً سماها سروش آذران وقف علیها قریة یوان و قریة جاجاه من رستاق [ ا ]لمنجان ». مؤلف مجمل التواریخ و القصص نی...
-
سروش بد
لغتنامه دهخدا
سروش بد. [ س ُ ب َ ] (اِ مرکب ) سالار فرشتگان که نخستین خرد است و به تازی عقل اول گویند و آن را سروش سالار و سروش سترگ نیز گفته و خوانده اند. (آنندراج ) (انجمن آرا). این لغت دساتیری است .
-
پل سروش
لغتنامه دهخدا
پل سروش . [ پ ُ ل ِ س ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه زاهدان به خواش میان سیاه جنگل و سنگان در 129000گزی زاهدان .
-
خجسته سروش
لغتنامه دهخدا
خجسته سروش . [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ س ُ ] (اِ مرکب ) سروش خجسته . فرشته ٔ مبارک قدم . هاتف مبارک : یکایک بیاید خجسته سروش بسان پری پلنگینه پوش . فردوسی .بفرمان یزدان خجسته سروش مرا روی بنمود در خواب دوش . فردوسی .درود آوریدش خجسته سروش کزین بیش مخروش و ...
-
سروش باج
فرهنگ فارسی عمید
[= گفتار سروش؛ نماز سروش] sorušbāj در آیین زردشتی، یکی از نمازهای زردشتیان که صبح زود پس از برخاستن از خواب به جا آورده میشود؛ اوستای دستورو.