کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرور و شعف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرور و شعف
فرهنگ گنجواژه
شادی.
-
واژههای مشابه
-
حسین سرور
لغتنامه دهخدا
حسین سرور. [ ح ُ س َ ن ِ س ُرْ ] (اِخ ) خوانساری . رجوع به سرور خوانساری شود.
-
دار سرور
لغتنامه دهخدا
دار سرور. [ رِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بهشت . رجوع به دارالسرور شود.
-
سرور ونشاط
دیکشنری فارسی به عربی
مرح
-
با سرور وشعف
دیکشنری فارسی به عربی
بحيوية
-
جستوجو در متن
-
متحفی
لغتنامه دهخدا
متحفی . [ م ُ ت َح َف ْ فی ] (ع ص ) فرحت و سرور ظاهر نماینده . (آنندراج ). مسرور و دارای شعف و شادی بسیار. (ناظم الاطباء). || نوازش فراوان کننده . (آنندراج ). نرم دل و باملاطفت و مروت و نیکخواه . || محنت کش وساعی در کسب . (ناظم الاطباء). و رجوع به تح...
-
دلخوشی
لغتنامه دهخدا
دلخوشی .[ دِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) سرور. شادمانی . شعف . شادی . مسرت . انبساط. فرح . (ناظم الاطباء) : نه ایم آمده ازپی دلخوشی مگر کزپی رنج وسختی کشی . نظامی .ای بسا خواب کو بود دلگیرو اصل آن دلخوشیست در تعبیر. نظامی .ز دنیا چه دید او بدان دلکشی که...
-
غرو
لغتنامه دهخدا
غرو. [ غ َرْوْ ] (اِ) نای میان تهی باشد که نوازند و به عربی مزمار خوانند. || نای چیزی نوشتن . خامه . (برهان قاطع). نی میان تهی که آن را کلک گویند. (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). || قصب . نی . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (صحاح الفرس ) (جهانگیری ). ی...
-
خرمی
لغتنامه دهخدا
خرمی . [ خ ُرْ رَ ] (حامص )شادمانی . شعف . سرور. خوشحالی . (ناظم الاطباء). نشاط.(حبیش تفلیسی ). تازگی . (آنندراج ). شادی . سرور. انبساط. فرح . شادمانی . (یادداشت بخط مؤلف ) : جهاندار داننده ٔ خوب و زشت مرا گر سپردی سراسر بهشت نبودی مرا دل بدین خرمی ...
-
رامش
لغتنامه دهخدا
رامش . [ م ِ ] (اِمص ،اِ) شادی و طرب . (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (انجمن آرا). عیش و طرب . (برهان ) (لغت محلی شوشتر) (دهار) (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 7) (فرهنگ سروری ). سرور. (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). خوشی . (ناظم ال...
-
خوشی
لغتنامه دهخدا
خوشی . [خوَ / خ ُ ] (حامص ) شادی . فرح . سرور. شعف . نشاط. خوشحالی . خرسندی . آسایش . راحت . عشرت . عیش . خرمی . (ناظم الاطباء). خوشدلی . طرب . (یادداشت مؤلف ) : چنین گفت خرم دلی رهنمای که خوشی گزین زین سپنجی سرای . فردوسی .گرازیدن گورو آهو بدشت بری...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد پسر محمد ثالث معروف بسلطان احمد خان اول . چهاردهمین از سلاطین عثمانی و نسب او مستقیماً بسیزده واسطه بسلطان عثمان غازی منتهی شود. مولد او به سال 998 هَ . ق . بودو در 1012 پس از وفات پدر به سن چهارده سالگی بتخت سلطنت عث...
-
خنده
لغتنامه دهخدا
خنده . [ خ َ دَ / دِ ] (اِمص ) حالتی که در انسان بواسطه ٔ شعف و خوشحالی و بشاشت پیدا میشود و در آن حالت لب ها و دهان بحرکت می آیند و غالباً این حالت با آواز مخصوصی همراه است . ضحک .مضحکه . (ناظم الاطباء). از «خند» + «ه » (پسوند پدیدآورنده ٔ اسم از فع...